کلمه جو
صفحه اصلی

لیت

فرهنگ فارسی

کلمهای است درمقام تمنی و آروزی چیزی، کاش، کاشکی
( اسم ) له ( چنانکه دان. انگوری براثر فشار یا بادنحان و کدو و بامیه بسبب پختن بسیار ) .
بازداشتن کسی را و برگردانیدن از آهنگ وی .

فرهنگ معین

(لَ یا لِ ) [ ع . ] (ق . ) کاش ، ای کاش .

لغت نامه دهخدا

لیت. ( ص ) لِه ، چنانکه دانه انگوری بر اثر فشار یا بادنجان و کدو و بامیه بر اثر پختن بسیار.

لیت. ( ع اِ ) یک سوی گردن و یک سوی روی و هما لیتان. ( منتهی الارب ). صفحه عنق. آنجا که دو گوش بدان رسد از گردن. ( مهذب الاسماء ).

لیت. [ ل َ ت َ ] ( ع ق ) کاشکی. ( منتهی الارب ). کاچکی. ( ترجمان القرآن ). کاش. ای کاش. کلمه ای است که به وقت آرزوی چیزی گویند. به فارسی ترجمه آن کاشکی باشد و بعضی نوشته اند که لیت برای آرزوی چیزی است که حصول آن ناممکن باشد بخلاف لعل که برای آرزوی چیزی است که حصول آن ممکن باشد. ( غیاث ).
- با هزار لیت و لعل ؛ با اگر مگر بسیار.

لیت. [ ل َ ] ( ع مص ) بازداشتن کسی را. برگردانیدن از آهنگ وی. ( منتهی الارب ). بازداشتن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر ). || کم کردن. ( زوزنی ) ( تاج المصادر ) ( ترجمان القرآن ).

لیة. [ ] ( اِخ ) ( وادی... ) در لغت نامه های عرب در ماده «حصن » آمده است : حصان قلعةٌ بوادی لیه. تاج العروس هم شرحی نمی دهدو من گمان میکنم رود کوادالت در اندلس باشد. واﷲ اعلم. و رجوع به لبه شود.

لیة. [ لی ی َ ] ( ع اِ ) چوبی که بدان بخور کنند. ( منتهی الارب ).

لیة. [ لی ی َ ] ( اِخ ) رودباری است مر ثقیف را. || کوهی به طائف که اعلای آن ثقیف و اسفل آن نصیربن معاویه راست. ( منتهی الارب ). کوهی به طائف و پیغمبر اکرم هنگام مراجعت از حنین بدانجا آمد و امر داد که حصار مالک بن عوف قائد غطفان را در حضور وی ویران سازند. ( از معجم البلدان ).

لیة. [ ل َی ْ ی َ ] ( ع اِ ) زن. || اتصال. خویشی. ج ، لِوی. ( منتهی الارب ).

لیت . (ص ) لِه ، چنانکه دانه ٔ انگوری بر اثر فشار یا بادنجان و کدو و بامیه بر اثر پختن بسیار.


لیت . (ع اِ) یک سوی گردن و یک سوی روی و هما لیتان . (منتهی الارب ). صفحه ٔ عنق . آنجا که دو گوش بدان رسد از گردن . (مهذب الاسماء).


لیت . [ ل َ ] (ع مص ) بازداشتن کسی را. برگردانیدن از آهنگ وی . (منتهی الارب ). بازداشتن . (زوزنی ) (تاج المصادر). || کم کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر) (ترجمان القرآن ).


لیت . [ ل َ ت َ ] (ع ق ) کاشکی . (منتهی الارب ). کاچکی . (ترجمان القرآن ). کاش . ای کاش . کلمه ای است که به وقت آرزوی چیزی گویند. به فارسی ترجمه ٔ آن کاشکی باشد و بعضی نوشته اند که لیت برای آرزوی چیزی است که حصول آن ناممکن باشد بخلاف لعل که برای آرزوی چیزی است که حصول آن ممکن باشد. (غیاث ).
- با هزار لیت و لعل ؛ با اگر مگر بسیار.


فرهنگ عمید

کلمه ای که در مقام تمنا و آرزوی چیزی می گویند، کاش، کاشکی.
* لیت ولَعَّل: (قید ) [قدیمی] کاشکی و شاید، بوک ومگر.

کلمه‌ای که در مقام تمنا و آرزوی چیزی می‌گویند؛ کاش؛ کاشکی.
⟨ لیت‌ولَعَّل: (قید) [قدیمی] کاشکی و شاید؛ بوک‌ومگر.


دانشنامه عمومی

لیت: Leet یا ایلیت: eleet (به زبان لیت: l337، 3l337 یا l33t، 3l33t) که leetspeak هم نامیده می شود، الفبایی است برای نوشتن زبان انگلیسی به خصوص بر روی اینترنت به کار می رود. در این الفبا از کاراکترهای مختلف اسکی برای جایگزین کردن حروف لاتین استفاده می شود. این اصطلاح از واژه elite (الیت) گرفته شده و نوعی خاص از نوشته سمبولیک یا نشانه ای را توصیف می کند.
http://en.wikipedia.org/wiki/Leet

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی لَیْتَ: کاش
معنی لَا یَلِتْکُم: کم نمی کند - نمی کاهد (کلمه یلتکم از ماده لیت اشتقاق یافته که به معنای نقص است . وقتی گفته میشود لاته ، یلیته ، لیتا که چیزی از مفعول فعل کم کرده باشد . )
ریشه کلمه:
لیت (۱۷ بار)

حرف تمنّی و طمع است به اسمش نصب و به خبرش رفع می‏دهد. گاهی در باره غیرمقدور آید مثل . ایکاش پیش از این مرده بودم. و گاهی در باره مقدور نحو . * . گفته‏اند ضمیر«لَیْتَها» راجع است بموته اولی یعنی: ایکاش مگر اولی که دردنیا چشیدم کار مرا به پایان می‏برد وفانی شده دیگر زنده نمی‏گشتم مثل .

گویش مازنی

/lit/ هر چیز له شده

هر چیز له شده


گویش بختیاری

آلت تناسلى گاو، بز نر و قوچ.


واژه نامه بختیاریکا

( لِیت + ) ( انگ ) ؛ لایت؛ روشن؛ چراغ قوه
برهنه؛ لاغر؛ ریت

پیشنهاد کاربران

در گویش زبان بختیاری ( Lit ) لیت= به معنای تهی شدن، خالی شدن، بی چیز شدن، تنگ دست شدن است.


کلمات دیگر: