( اسم ) له ( چنانکه دان. انگوری براثر فشار یا بادنحان و کدو و بامیه بسبب پختن بسیار ) .
بازداشتن کسی را و برگردانیدن از آهنگ وی .
لیت . (ص ) لِه ، چنانکه دانه ٔ انگوری بر اثر فشار یا بادنجان و کدو و بامیه بر اثر پختن بسیار.
لیت . (ع اِ) یک سوی گردن و یک سوی روی و هما لیتان . (منتهی الارب ). صفحه ٔ عنق . آنجا که دو گوش بدان رسد از گردن . (مهذب الاسماء).
لیت . [ ل َ ] (ع مص ) بازداشتن کسی را. برگردانیدن از آهنگ وی . (منتهی الارب ). بازداشتن . (زوزنی ) (تاج المصادر). || کم کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر) (ترجمان القرآن ).
لیت . [ ل َ ت َ ] (ع ق ) کاشکی . (منتهی الارب ). کاچکی . (ترجمان القرآن ). کاش . ای کاش . کلمه ای است که به وقت آرزوی چیزی گویند. به فارسی ترجمه ٔ آن کاشکی باشد و بعضی نوشته اند که لیت برای آرزوی چیزی است که حصول آن ناممکن باشد بخلاف لعل که برای آرزوی چیزی است که حصول آن ممکن باشد. (غیاث ).
- با هزار لیت و لعل ؛ با اگر مگر بسیار.
کلمهای که در مقام تمنا و آرزوی چیزی میگویند؛ کاش؛ کاشکی.
〈 لیتولَعَّل: (قید) [قدیمی] کاشکی و شاید؛ بوکومگر.
هر چیز له شده
آلت تناسلى گاو، بز نر و قوچ.