کجه
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کجه. [ ک َ ج َ / ج ِ ] ( اِ ) هر چیزی که نوک آن کج و خمیده باشد. || قلابی که بدان گوشت آویزان کنند. ( ناظم الاطباء ).
کجه. [ ک َج َ / ج ِ ] ( اِ ) کجة. کچه.انگشتری بی نگین که بدان شبها بازی کنند و کجه بازی همان بازیی است که امروز انگشتربازی نامند. ( حاشیه دیوان رودکی چ مرحوم سعید نفیسی ص 1045 ) :
چرخ کجه باز تا نهان ساخت کجه
با نیک و بد دایره درباخت کجه
هنگامه شب گذشت و شد قصه تمام
طالع بکفم یکی نینداخت کجه.
کجه. [ ک ُ ج ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان رود میان خواف بخش شهرستان تربت حیدریه جلگه ای و گرمسیر. سکنه 64 تن. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
کجه. [ ک ُج ْ ج َ ] ( ع اِ ) چیزی است که طفلان از پاره های کرباس مدور سازند و بدان بازی کنند. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به کُجَّة شود.
کجه. [ ک َج ْ ج َ ] ( اِخ ) قصبه ای بوده است نزدیک چالوس که به نام های کچه و کجو و کجویه یا کچو نیزنامیده شده است. رجوع به سفرنامه مازندران ص 27 و 154 و ترجمه آن ص 50 و 205 و نیز رجوع به کچه شود.
کجه . [ ک َ ج َ / ج ِ ] (اِ) هر چیزی که نوک آن کج و خمیده باشد. || قلابی که بدان گوشت آویزان کنند. (ناظم الاطباء).
کجه . [ ک َج ْ ج َ ] (اِخ ) قصبه ای بوده است نزدیک چالوس که به نام های کچه و کجو و کجویه یا کچو نیزنامیده شده است . رجوع به سفرنامه ٔ مازندران ص 27 و 154 و ترجمه ٔ آن ص 50 و 205 و نیز رجوع به کچه شود.
چرخ کجه باز تا نهان ساخت کجه
با نیک و بد دایره درباخت کجه
هنگامه ٔ شب گذشت و شد قصه تمام
طالع بکفم یکی نینداخت کجه .
(منسوب به رودکی از یادداشت مؤلف ).
شاید این کلمه کُجه بمعنی کُجی و مهره ٔ کبود یا مطلق مهره باشد. (از یادداشت مؤلف ). مرحوم سعید نفیسی نیز احتمال داده اند که این کلمه کُجه یا کُچه باشد و آن همان مهره ٔ کبود پررنگی است که برای دفع چشم زخم بر پیشانی ستور بندند و در نظر قربانی کودکان گذارند و در زمان ما کُجی می گویند و شاید در زمان قدیم با آن یک قسم مهره بازی می کرده اند.
کجه . [ ک ُج ْ ج َ ] (ع اِ) چیزی است که طفلان از پاره های کرباس مدور سازند و بدان بازی کنند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به کُجَّة شود.
کجة. [ ک ُج ْ ج َ ] (ع اِ) بازیی است مر کودکان را که کُره مانندی از پارچه و مانند آن می سازند. به هندی کیند است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گوی مانندی که از پاره های کرباس و جز آن سازند و کودکان با وی بازی کنند. (ناظم الاطباء). کجه و رجوع به کجه شود.
فرهنگ عمید
کچه#NAME?
دانشنامه عمومی
کجه (فردوس)
کجه (کرمان)
کجه در فاصله ٣٠ کیلومتری غرب شهر فردوس واقع شده است ، مردمش شیعه و به گویش تونی صحبت می کنند ۰
این روستا در دهستان درختنگان قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن زیر سه خانوار بوده است.
گویش مازنی
نام قدیمی کچه رستاق از بلوک منطقه ی کجور
کجا
واژه نامه بختیاریکا
پیشنهاد کاربران
کجا. جایی می خواهی بروی. کجاست
Kojaneh