دهی جزئ دهستان سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان ٠ واقع در۳ هزار گزی جنوب سیاهکل سر راه دیلمان ٠ جلگه ٠ معتدل ٠ مرطوب ٠ مالاریائی ٠ زبان فارسی ٠ آب از شمرود ٠ محصول برنج و چای و ابریشم ٠ شغل اهالی زراعت و راه مالروست ٠
لیش
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
لیش. ( اِ ) نوعی ماهی خوراکی که در استرآباد صید شود.
لیش. [ ل َ ] ( ع ق مرکب ) مخفف لای شی ٔ، برای چه. چرا. ( از دزی ).
لیش. ( اِخ ) دهی جزء دهستان سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان ، واقع در 3هزارگزی جنوب سیاهکل ، سر راه دیلمان. جلگه ، معتدل ، مرطوب و مالاریائی.دارای 400 تن سکنه. گیلکی و فارسی زبان. آب آن از شمرود. محصول آن برنج ، چای و ابریشم. شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).
لیش. [ ل َ ] ( ع ق مرکب ) مخفف لای شی ٔ، برای چه. چرا. ( از دزی ).
لیش. ( اِخ ) دهی جزء دهستان سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان ، واقع در 3هزارگزی جنوب سیاهکل ، سر راه دیلمان. جلگه ، معتدل ، مرطوب و مالاریائی.دارای 400 تن سکنه. گیلکی و فارسی زبان. آب آن از شمرود. محصول آن برنج ، چای و ابریشم. شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2 ).
لیش . (اِ) نوعی ماهی خوراکی که در استرآباد صید شود.
لیش . [ ل َ ] (ع ق مرکب ) مخفف لای ّ شی ٔ، برای چه . چرا. (از دزی ).
دانشنامه عمومی
لیش، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان سیاهکل در استان گیلان ایران است.
این روستا در دهستان توتکی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۱۷ نفر (۱۱۶خانوار) بوده است.
این روستا در دهستان توتکی قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۱۷ نفر (۱۱۶خانوار) بوده است.
wiki: هسن در کشور آلمان واقع شده است.
wiki: لیش (هسن)
"لیش "در زبان بختیاری به معنی زشت میباشد
به لری بختیاری به معنای زشت و بد و آلوده است
کثیف به دردنخور
گویش بختیاری
زشت.
واژه نامه بختیاریکا
بد
پیشنهاد کاربران
لیش در بختیاری یعنی زشت، بد
لیش ( Lish ) نام سامانه اینترنتی ایرانی رایگان ( http://Lish. ir ) برای کوتاه کردن لینک های طولانی و اغلب نامفهوم است. Lish در واقع ابتدای کلمات Link Shortener به معنی کوتاه کننده لینک است.
لیش به زبان بختیاری یعنی: بد، بدرد نخور: )
در زبان لری بختیاری و کهگیلویه بویر احمد یعنی ( زشت و بد )
لیش در لهجه ی عربهای جنوب به معنی چرا هست
دوست عزیز ( جکی ) لیش در عربی با این لهن تلفظ میشه Liesh اما در لری Lish هستش اینها باهم فرق دارن.
در گویش دماوندی به معنی آب دهن که از گوشه لب روان میشود
واژه لیش در گویش بختیاری به معنای زشت وبدردنخور میباشد.
رش، لیش، تارسی، رشی، لیشی، اوگالا تارسی. سلسله کیش، سومریان، کاسی نژاد. لیش، روستای در حومه شهرستان سیاهکل ( جورلیش، لیش بالا. جیر لیش، لیش پایین که به شهر چسبیده وضمیمه ان شده ) .
لی، اسبیلی، اسبیلی:سفید.
روستایی گالشی نشین کاسی تبار.
لی، اسبیلی، اسبیلی:سفید.
روستایی گالشی نشین کاسی تبار.
کلمات دیگر: