کره خر
فارسی به انگلیسی
foal&[without the 'ezafah'] silly person, impolite child
foal, impolite child
foal
فرهنگ فارسی
( اسم ) بچ. خر خربچه .
واژه نامه بختیاریکا
قُدو؛ نو پالان؛ هَولی
پیشنهاد کاربران
کُرّه خر. الف. نوزاد خر، بچۀ خر.
مثال:
"دورۀ بارداری خر ماده ۳۶۴ روز است و پس از این مدت، خر ماده کره خری بوجود می آورد. " ( منبع: لغتنامۀ دهخدا )
ب. ( اصطلاح ۱ - تحقیر آمیز، ۲ - عامیانه ) شخص ( بخصوص یک کودک ) نافرمان، سرکش و یا نابخرد را گویند. واژۀ «چموش»، که همچنین به اشخاص نافرمان و سرکش گفته می شود، در اصل بمعنی «اسب و استر لگدزن و بَدفِعل» است. در بعضی مواقع والدین «کره خر» را برای ابراز محبت به اطفال خود بکار می برند ( باید توجه نمود که کودکی را «کره خر» نامیدن نوعی توهین غیر مستقیم نسبت به والدین وی است، از اینرو سوای والدین تنها دوستان بسیار نزدیک ایشان می توانند مجاز به استفادۀ از «کره خر» در مورد کودکی از ایشان باشند ) . در مواقعی که «کره خر» برای ابراز محبت بکار می رود، تشدیدِ حرف «ر» در «کرّه» با غلظت بیشتر از حد معمول بیان می گردد.
توضیحات:
کره: ۱ - بچۀ چهارپایان. ۲ - کودک، فرزند ( به لحن تحقیر ) . ( منبع: فرهنگ فارسی معین )
مثال:
"دورۀ بارداری خر ماده ۳۶۴ روز است و پس از این مدت، خر ماده کره خری بوجود می آورد. " ( منبع: لغتنامۀ دهخدا )
ب. ( اصطلاح ۱ - تحقیر آمیز، ۲ - عامیانه ) شخص ( بخصوص یک کودک ) نافرمان، سرکش و یا نابخرد را گویند. واژۀ «چموش»، که همچنین به اشخاص نافرمان و سرکش گفته می شود، در اصل بمعنی «اسب و استر لگدزن و بَدفِعل» است. در بعضی مواقع والدین «کره خر» را برای ابراز محبت به اطفال خود بکار می برند ( باید توجه نمود که کودکی را «کره خر» نامیدن نوعی توهین غیر مستقیم نسبت به والدین وی است، از اینرو سوای والدین تنها دوستان بسیار نزدیک ایشان می توانند مجاز به استفادۀ از «کره خر» در مورد کودکی از ایشان باشند ) . در مواقعی که «کره خر» برای ابراز محبت بکار می رود، تشدیدِ حرف «ر» در «کرّه» با غلظت بیشتر از حد معمول بیان می گردد.
توضیحات:
کره: ۱ - بچۀ چهارپایان. ۲ - کودک، فرزند ( به لحن تحقیر ) . ( منبع: فرهنگ فارسی معین )
کلمات دیگر: