کلمه جو
صفحه اصلی

لهر

فارسی به انگلیسی

saloon

فرهنگ فارسی

( اسم ) موج آب .
ده کوچکی است از دهستان دلارستاق بخش لاریجان شهرستان آمل ٠

فرهنگ معین

(لَ هَ) (اِ.) 1 - شراب خانه ، میخانه . 2 - فاحشه خانه .


( ~ .) (اِ.) موج آب ، موج دریا.


(لَ هَ ) (اِ. ) ۱ - شراب خانه ، میخانه . ۲ - فاحشه خانه .
( ~ . ) (اِ. ) موج آب ، موج دریا.

لغت نامه دهخدا

لهر. [ ل َ هََ ] (اِ) میخانه و شراب خانه را گویند. (برهان ). شرابخانه باشد، زیرا له شراب باشد. میکده . || قحبه خانه . (جهانگیری ) (برهان ). صاحب انجمن آرا گوید: ... و به معنی قحبه خانه گفته اند و معنی اول (شرابخانه ) اصحست . (انجمن آرا). || به زبان هندی موج آب باشد. (برهان ). || چاقی بی اندازه و گوشت پوک و خالی و پر از باد را گویند (در تداول عامه ٔ خراسان ). کف (در تداول مردم قزوین ).


لهر. [ ل َ هََ ] ( اِ ) میخانه و شراب خانه را گویند. ( برهان ). شرابخانه باشد، زیرا له شراب باشد. میکده. || قحبه خانه. ( جهانگیری ) ( برهان ). صاحب انجمن آرا گوید:... و به معنی قحبه خانه گفته اند و معنی اول ( شرابخانه ) اصحست. ( انجمن آرا ). || به زبان هندی موج آب باشد. ( برهان ). || چاقی بی اندازه و گوشت پوک و خالی و پر از باد را گویند ( در تداول عامه خراسان ). کف ( در تداول مردم قزوین ).

لهر. [ل ِ هَِ ] ( اِخ ) ده کوچکی از دهستان دلارستاق بخش لاریجان شهرستان آمل ، واقع در 25هزارگزی شمال رینه. دارای 20 تن سکنه است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).


فرهنگ عمید

۱. میخانه، شراب خانه.
۲. فاحشه خانه.

دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۶°۳′۵۷″ شمالی ۵۲°۱۲′۱۳″ شرقی / ۳۶٫۰۶۵۸۳°شمالی ۵۲٫۲۰۳۶۱°شرقی / 36.06583; 52.20361
لهر، روستایی است از توابع بخش لاریجان شهرستان آمل در استان مازندران ایران.
این روستا در دهستان لاریجان سفلی قرار داشته و براساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن ۳۷ نفر (۱۲خانوار) بوده است.

گویش مازنی

از دهکده های دلارستاق آمل


/leher/ از دهکده های دلارستاق آمل

واژه نامه بختیاریکا

( لُهر ) ( ن ) ؛ الهه سرما
( لِهِر ) حیوان ناسازگار و ناراضی؛ کسی که مدام در حال خواستن است

پیشنهاد کاربران

لِ هِ ر. حریص در گویش کازرونی ( ع. ش )

دانای کل - عاقل - کسی که زیاد می داند - برادر - وصی - جانشین - همفکر

در گویش زبان بختیاری واژه ( لِهِر ) باتوجه به تلفظ =به معنی شکمو، شکم پرست، حریص شکم

کپر در زبان ملکی گالی بشکرد


کلمات دیگر: