کلمه جو
صفحه اصلی

پیراییدن

لغت نامه دهخدا

پیراییدن. [ دَ ] ( مص ) پیراستن. پیرایستن. زینت دادن. پیراهیدن :
تیر را تا نتراشی نشود راست همی
سرو را تا که نپیرایی والا نشود.
منوچهری.

پیرائیدن. [ دَ ] ( مص ) پیراستن. رجوع به پیراهیدن و رجوع به پیراستن شود.

فرهنگ عمید

پیراستن#NAME?


= پیراستن

پیشنهاد کاربران

اصلاح کردن


کلمات دیگر: