کلمه جو
صفحه اصلی

یک خدای

فرهنگ فارسی

خدای واحد احد

لغت نامه دهخدا

یک خدای. [ ی َ / ی ِ خ ُ ] ( اِخ ) خدای واحد. احد. خدای یگانه :
پس ازآفرین گفت کز یک خدای
همی خواستم تا بود رهنمای.
فردوسی.
چنین بود پیغام کز یک خدای
بخواهم که او باشدم رهنمای.
فردوسی.
به نام جهان آفرین یک خدای
که رستم نگرداند از رخش پای.
فردوسی.
مکافات این بد به هر دو سرای
بیابید از دادگر یک خدای.
فردوسی.
به پیروزی دادگر یک خدای
سر جادوان اندرآرم به پای.
فردوسی.


کلمات دیگر: