تنویه
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
تنویه. [ ت َن ْ ] ( ع مص ) بزرگوار گردانیدن و نام کسی بلند گردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). بلندنام گردانیدن و بلند گردانیدن کسی را در سخن گفتن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). خواندن کسی را و بلندنام گردانیدن : نوهه و به تنویهاً. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و فی اللسان : «نوه فلان بفلان ؛ اذا رفعه و طیر به و قواه ُ»، یقال : اردت بذلک التنویه بک. و فی حدیث عمر: انا اول من نوه بالعرب ؛ ای رفع ذکرهم بالدیوان والاعطاء... ( اقرب الموارد ). || برداشتن چیزی را و بلند کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || خواندن کسی را. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || به آوازبلند کسی را خواندن. || بزرگ داشتن کسی را و ستودن او را. ( از اقرب الموارد ). || ( اِمص ) کلانی و بزرگی و بلندی مرتبه. ( ناظم الاطباء ).
تنویه . [ ت َن ْ ] (ع مص ) بزرگوار گردانیدن و نام کسی بلند گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). بلندنام گردانیدن و بلند گردانیدن کسی را در سخن گفتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). خواندن کسی را و بلندنام گردانیدن : نوهه و به تنویهاً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و فی اللسان : «نوه فلان بفلان ؛ اذا رفعه و طیر به و قواه ُ»، یقال : اردت بذلک التنویه بک . و فی حدیث عمر: انا اول من نوه بالعرب ؛ ای رفع ذکرهم بالدیوان والاعطاء... (اقرب الموارد). || برداشتن چیزی را و بلند کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || خواندن کسی را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به آوازبلند کسی را خواندن . || بزرگ داشتن کسی را و ستودن او را. (از اقرب الموارد). || (اِمص ) کلانی و بزرگی و بلندی مرتبه . (ناظم الاطباء).
تنویة. [ ت َن ْ ی َ ] (ع مص ) روان کردن حاجت . || دانه بستن خرما. || انداختن دانه ٔ خرما. || سپردن کاری بر نیت دیگری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کسی را نایب اوگذاشتن . (تاج المصادر بیهقی ). کسی را وا (به ) نیت او گذاشتن . (از زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
فرهنگ عمید
۲. بزرگ داشتن.
۳. نام کسی را به نیکی بردن، ستودن.