کلمه جو
صفحه اصلی

اشتات

فرهنگ فارسی

جمع شت یا شتاب به معنی پراکنده
( اسم ) جمع : شت پراکندگان متفرقها

فرهنگ معین

( اَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ شَتْ، پراکندگان .

لغت نامه دهخدا

اشتات. [ اَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ شَت . پراکندگان. ( مهذب الاسماء ). پراکنده ها. پراکندگیها: جاؤا اشتاتاً؛ ای متفرقین. ( اقرب الموارد ) : مؤلف این اشتات و مصنف این کلمات... چنین گوید. ( قاضی بدر محمد دهار در دیباچه دستورالاخوان ). به جمع اشتات غزلیات نپرداخت. ( مقدمه دیوان حافظ ).

اشتات. [ اِ ] ( ع مص ) پراکنده کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

اشتات . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شَت ّ. پراکندگان . (مهذب الاسماء). پراکنده ها. پراکندگیها: جاؤا اشتاتاً؛ ای متفرقین . (اقرب الموارد) : مؤلف این اشتات و مصنف این کلمات ... چنین گوید. (قاضی بدر محمد دهار در دیباچه ٔ دستورالاخوان ). به جمع اشتات غزلیات نپرداخت . (مقدمه ٔ دیوان حافظ).


اشتات . [ اِ ] (ع مص ) پراکنده کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).


فرهنگ عمید

۱. [جمعِ شَتّ] = شَتّ
۲. [جمعِ شَتات] = شتات

پیشنهاد کاربران

نام ایزد عدالت پرور که در یست هیجدهم به نام اشتاد یشت در وصف او سروده شده و در زبان اوستایی ارشتات و در پهلوی اشتات است. ( ( به آن ارشتاد نیز گته اند. ) )

ایزدبانوی سنجشگر اعمال ما در روز پسین
این ایزدبانو نماد مهربانی و واسطه ای برای آمرزش گناهان است


کلمات دیگر: