( اسم ) بخاری است تیره نزدیک به زمین میغ .
مژگان
مژگان
سنائی .
مژ. [ م ُ ] (اِ) مژگان . (برهان ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (شعوری ) (مؤیدالفضلا). || میغ و آن بخاری باشد تیره و ملاصق زمین . و هر چیزی که هوا را تاریک سازد. (برهان ) (آنندراج ). میغ و هر چیز که هوا را تاریک سازد. (ناظم الاطباء) (مؤیدالفضلا). وَشم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مِه .چیزی که هوا را تیره کند از قسم ابر که برروی زمین باشد. نزم . رجوع به میغ و مه و وشم شود.
چوب بعد از آتش گرفتن تبدیل به موادی قرمز شده و از خود انرژی گرمایی تولید کرده که در زیان لکی، اصطلاحا به آن (مِژ) گفته می شود. و سپس به زغال تبدیل می شود . (مِژ) زغال قرمزشده.