یک بند دایم
یک بندی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
یک بندی. [ ی َ / ی ِ ب َ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) یک بند. دایم. پیوسته. متصل. بلاانقطاع. ( یادداشت مؤلف ).
- تب یک بندی ؛ تب لازم. حمای لازمه. ( یادداشت مؤلف ).
- تب یک بندی ؛ تب لازم. حمای لازمه. ( یادداشت مؤلف ).
کلمات دیگر: