تهیج
فارسی به انگلیسی
عربی به فارسی
رنجش , سوزش , خشم , ناراحتي , خراش , ازردگي , کوبيدن , از پوست دراوردن , کتک زدن , کوزل کوبي
فرهنگ فارسی
به هیجان آمدن، برانگیخته شدن
۱-( مصدر ) برانگیخته شدن بهیجان آمدن . ۲ - ( اسم ) برانگیختگی هیجان . جمع : تهیجات .
برخاستن باد و گرد و آنچه بدان مانند گرد برخاستن
۱-( مصدر ) برانگیخته شدن بهیجان آمدن . ۲ - ( اسم ) برانگیختگی هیجان . جمع : تهیجات .
برخاستن باد و گرد و آنچه بدان مانند گرد برخاستن
فرهنگ معین
(تَ هَ یُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) برانگیخته شدن ، به هیجان آمدن . ۲ - (اِمص . ) برانگیختگی ، هیجان ، ج . تهیجات .
لغت نامه دهخدا
تهیج. [ ت َ هََ ی ْ ی ُ ] ( ع مص ) برخاستن باد و گرد و آنچه بدان ماند. ( تاج المصادر بیهقی ). گرد برخاستن. ( زوزنی ). برخاستن باد و غبار و غیره. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). || برانگیخته گردیدن و جنبیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) : تا اوباش و غوغا را از تهیج حرب و فتنه باز دارند. ( سندبادنامه ص 202 ). رجوع به تهییج شود.
فرهنگ عمید
۱. به هیجان آمدن، برانگیخته شدن.
۲. جنبیدن.
۲. جنبیدن.
کلمات دیگر: