کلمه جو
صفحه اصلی

پیشبرد

فارسی به انگلیسی

advancement, furtherance

فرهنگ فارسی

پیش بردن، به انجام رساندن، کامیابی وپیروزی
( مصدر ) پیش بردن انجام دادن : پیش این مراد باز رفتم و در معرض پی برد این غرض از پیشانی خود هدفی از بهر سهام اعتراضات پیش آوردم .

لغت نامه دهخدا

پیش برد. [ ] ( اِخ ) ( مدرسه ٔ... ) نام مدرسه ای در جانب جنوب مسجد جامع هرات از آثار مولانا جلال الدین محمد قائنی. ( رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 13 شود ).

فرهنگ عمید

۱. پیش بردن.
۲. به انجام رساندن کاری با کامیابی و پیروزی.


کلمات دیگر: