تناعم. [ ت َ ع ُ ] ( ع مص ) تن آسان گردیدن و تن آسان نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ترفه. ( اقرب الموارد ).
تناعم
لغت نامه دهخدا
فرهنگ عمید
۱. آسان گشتن.
۲. نرم شدن.
۳. اظهار نرمی کردن.
۴. تن آسان شدن.
۲. نرم شدن.
۳. اظهار نرمی کردن.
۴. تن آسان شدن.
کلمات دیگر: