پیشترک. [ ت َ رَ ] ( ص تفضیلی مصغر، ق مرکب ) مصغر پیشتر. کمی پیش. اندکی قبل :
پیشترک زین که کسی داشتم
شمع شب افروز بسی داشتم.
زینگونه که شمع می فروزم
گر پیشترک روم بسوزم.
مرحله ای پیشترک رانده ام.
پیشترک زین که کسی داشتم
شمع شب افروز بسی داشتم.
نظامی.
|| اندکی جلوتر : زینگونه که شمع می فروزم
گر پیشترک روم بسوزم.
نظامی.
من که درین منزلشان مانده ام مرحله ای پیشترک رانده ام.
نظامی.