بندری بیونان
پیره
فرهنگ فارسی
بندری بیونان
لغت نامه دهخدا
از صد سخن پیره ، یک حرف مرا یادست
گیتی نشود ویران تا میکده آبادست .
(از انجمن آرا) (از آنندراج ).
|| (ص ) پیر. مقابل جوان . (شرفنامه ) :
تو دادی مرا دست بر جادوان
سر بخت پیره تو کردی جوان .
فردوسی (از شرفنامه ).
امیرمسعود زمین بوسه داد و بازگشت شادکام ، در وقت پیره فراش بیامد و پیغام غلامان محمودی بیاورد. (تاریخ بیهقی ص 16 چ ادیب ).
جهان پیر برنا شد ز عشق این جوانمردان
زهی چرخ و زمین خوش که آن پیرست و این پیره .
مولوی .
- پیره گرامی ؛ کنایه از حضرت نخستین خرد است یعنی عقل اول . (آنندراج ).
پیره . [ رِ ] (اِخ ) بندری بیونان ، واقع در 7هزارگزی جنوب غربی آتن و در حکم اسکله ٔ پای تخت یونان دارای 290 هزار تن سکنه . لنگرگاهی استوار و قشنگ ، کوچه های وسیع و مستقیم ، کارخانه های ریسمان بافی ، کارخانه ٔ ابریشم و کارخانه ٔ بلورسازی ، دو سه خرابه ٔ تآتر و پاره ای از آثار عتیقه دارد و پرازدحامترین اسکله ٔ تجارت یونان است ، سفائن بسیار به این بندرگاه آمد و شد میکند و یکی از شهرهای باستانی است . در ازمنه ٔ سالفه و مخصوصاً در زمان تمیستوکل و پریکلس بغایت معمور و بوسیله ٔ دو رشته دیوار محفوظ با شهر آتن مربوط بوده . در عصر رومیان بدست سیلا ویران شده قریب بدو هزار سال خراب مانده و سپس بدنبال استقلال یونان از نو بنا شده و روزبروز رو بتوسع و ترقی است . (قاموس الاعلام ترکی ).
پیره . [ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گیفان بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد. واقع در 53هزارگزی شمال خاوری بجنورد. کوهستانی و سردسیر، دارای 79 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
پیره . [ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان خرق بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . واقع در 49هزارگزی باختر قوچان ، سر راه مالرو عمومی خرق به شیرخان . کوهستانی ، سردسیر. دارای 132 تن سکنه . آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات و تریاک . شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
از صد سخن پیره ، یک حرف مرا یادست
گیتی نشود ویران تا میکده آبادست.
تو دادی مرا دست بر جادوان
سر بخت پیره تو کردی جوان.
جهان پیر برنا شد ز عشق این جوانمردان
زهی چرخ و زمین خوش که آن پیرست و این پیره.
پیره. [ رِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان خرق بخش حومه شهرستان قوچان. واقع در 49هزارگزی باختر قوچان ، سر راه مالرو عمومی خرق به شیرخان. کوهستانی ، سردسیر. دارای 132 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات و تریاک. شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
پیره. [ رِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان گیفان بخش حومه شهرستان بجنورد. واقع در 53هزارگزی شمال خاوری بجنورد. کوهستانی و سردسیر، دارای 79 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
پیره. [ رِ ] ( اِخ ) بندری بیونان ، واقع در 7هزارگزی جنوب غربی آتن و در حکم اسکله پای تخت یونان دارای 290 هزار تن سکنه. لنگرگاهی استوار و قشنگ ، کوچه های وسیع و مستقیم ، کارخانه های ریسمان بافی ، کارخانه ابریشم و کارخانه بلورسازی ، دو سه خرابه تآتر و پاره ای از آثار عتیقه دارد و پرازدحامترین اسکله تجارت یونان است ، سفائن بسیار به این بندرگاه آمد و شد میکند و یکی از شهرهای باستانی است. در ازمنه سالفه و مخصوصاً در زمان تمیستوکل و پریکلس بغایت معمور و بوسیله دو رشته دیوار محفوظ با شهر آتن مربوط بوده. در عصر رومیان بدست سیلا ویران شده قریب بدو هزار سال خراب مانده و سپس بدنبال استقلال یونان از نو بنا شده و روزبروز رو بتوسع و ترقی است. ( قاموس الاعلام ترکی ).
فرهنگ عمید
۲. (اسم ) (تصوف ) مرشد.
۳. (اسم ) خلیفه، جانشین مرشد.