کلمه جو
صفحه اصلی

پیره

فرهنگ فارسی

۱-( صفت ) پر.۲- ( اسم ) قایم مقام مرشد جانشین پیر خلیفه : بعضی ساده لوحان بیخرد که در میان. صوفیان قزلباش پیره و خلیفه مینامند ین مقدمه را صوفیگری و اخلاص نام نهاده آن طبقه مستحسن شمرده همگی با یکدیگر یکدل و یکزبان شده قرار دادند که بخدمت نواب جهانبانی ( شاه سلطان محمد ) رفته چنانچه شیو. پیر مریدی است عرض مشکل خود کرده التماس حل آن نمایند. یاپیره خر. خر پیر خر سالخورده . یا پیره غلام . پیر غلام غلام پیر.یا پیره مرد . پیر مرد مرد سالخورده مقابل پیره زن : گفت :جوانمرد شو ای پیره مرد کاین قدرت بود ببایست خورد. ( نظامی )
بندری بیونان

لغت نامه دهخدا

پیره . [ رَ / رِ ] (اِ) پیر. قائم مقام و خلیفه و مرشد. خلیفه و جانشین مشایخ و ارباب طریقت و خانقاه نشین باشد. (برهان ). خلیفه ٔ مشایخ و ارباب طریقت را گویند و چون یکی از مریدان بی طریقتی کند او را چوب طریق بزند. (جهانگیری ) :
از صد سخن پیره ، یک حرف مرا یادست
گیتی نشود ویران تا میکده آبادست .

(از انجمن آرا) (از آنندراج ).


|| (ص ) پیر. مقابل جوان . (شرفنامه ) :
تو دادی مرا دست بر جادوان
سر بخت پیره تو کردی جوان .

فردوسی (از شرفنامه ).


امیرمسعود زمین بوسه داد و بازگشت شادکام ، در وقت پیره فراش بیامد و پیغام غلامان محمودی بیاورد. (تاریخ بیهقی ص 16 چ ادیب ).
جهان پیر برنا شد ز عشق این جوانمردان
زهی چرخ و زمین خوش که آن پیرست و این پیره .

مولوی .


- پیره گرامی ؛ کنایه از حضرت نخستین خرد است یعنی عقل اول . (آنندراج ).

پیره . [ رِ ] (اِخ ) بندری بیونان ، واقع در 7هزارگزی جنوب غربی آتن و در حکم اسکله ٔ پای تخت یونان دارای 290 هزار تن سکنه . لنگرگاهی استوار و قشنگ ، کوچه های وسیع و مستقیم ، کارخانه های ریسمان بافی ، کارخانه ٔ ابریشم و کارخانه ٔ بلورسازی ، دو سه خرابه ٔ تآتر و پاره ای از آثار عتیقه دارد و پرازدحامترین اسکله ٔ تجارت یونان است ، سفائن بسیار به این بندرگاه آمد و شد میکند و یکی از شهرهای باستانی است . در ازمنه ٔ سالفه و مخصوصاً در زمان تمیستوکل و پریکلس بغایت معمور و بوسیله ٔ دو رشته دیوار محفوظ با شهر آتن مربوط بوده . در عصر رومیان بدست سیلا ویران شده قریب بدو هزار سال خراب مانده و سپس بدنبال استقلال یونان از نو بنا شده و روزبروز رو بتوسع و ترقی است . (قاموس الاعلام ترکی ).


پیره . [ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گیفان بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد. واقع در 53هزارگزی شمال خاوری بجنورد. کوهستانی و سردسیر، دارای 79 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


پیره . [ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان خرق بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . واقع در 49هزارگزی باختر قوچان ، سر راه مالرو عمومی خرق به شیرخان . کوهستانی ، سردسیر. دارای 132 تن سکنه . آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات و تریاک . شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


پیره. [ رَ / رِ ] ( اِ ) پیر. قائم مقام و خلیفه و مرشد. خلیفه و جانشین مشایخ و ارباب طریقت و خانقاه نشین باشد. ( برهان ). خلیفه مشایخ و ارباب طریقت را گویند و چون یکی از مریدان بی طریقتی کند او را چوب طریق بزند. ( جهانگیری ) :
از صد سخن پیره ، یک حرف مرا یادست
گیتی نشود ویران تا میکده آبادست.
( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ).
|| ( ص ) پیر. مقابل جوان. ( شرفنامه ) :
تو دادی مرا دست بر جادوان
سر بخت پیره تو کردی جوان.
فردوسی ( از شرفنامه ).
امیرمسعود زمین بوسه داد و بازگشت شادکام ، در وقت پیره فراش بیامد و پیغام غلامان محمودی بیاورد. ( تاریخ بیهقی ص 16 چ ادیب ).
جهان پیر برنا شد ز عشق این جوانمردان
زهی چرخ و زمین خوش که آن پیرست و این پیره.
مولوی.
- پیره گرامی ؛ کنایه از حضرت نخستین خرد است یعنی عقل اول. ( آنندراج ).

پیره. [ رِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان خرق بخش حومه شهرستان قوچان. واقع در 49هزارگزی باختر قوچان ، سر راه مالرو عمومی خرق به شیرخان. کوهستانی ، سردسیر. دارای 132 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات و تریاک. شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

پیره. [ رِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان گیفان بخش حومه شهرستان بجنورد. واقع در 53هزارگزی شمال خاوری بجنورد. کوهستانی و سردسیر، دارای 79 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

پیره. [ رِ ] ( اِخ ) بندری بیونان ، واقع در 7هزارگزی جنوب غربی آتن و در حکم اسکله پای تخت یونان دارای 290 هزار تن سکنه. لنگرگاهی استوار و قشنگ ، کوچه های وسیع و مستقیم ، کارخانه های ریسمان بافی ، کارخانه ابریشم و کارخانه بلورسازی ، دو سه خرابه تآتر و پاره ای از آثار عتیقه دارد و پرازدحامترین اسکله تجارت یونان است ، سفائن بسیار به این بندرگاه آمد و شد میکند و یکی از شهرهای باستانی است. در ازمنه سالفه و مخصوصاً در زمان تمیستوکل و پریکلس بغایت معمور و بوسیله دو رشته دیوار محفوظ با شهر آتن مربوط بوده. در عصر رومیان بدست سیلا ویران شده قریب بدو هزار سال خراب مانده و سپس بدنبال استقلال یونان از نو بنا شده و روزبروز رو بتوسع و ترقی است. ( قاموس الاعلام ترکی ).

فرهنگ عمید

۱. پیر، سال خورده.
۲. (اسم ) (تصوف ) مرشد.
۳. (اسم ) خلیفه، جانشین مرشد.

دانشنامه عمومی

شهر پیره در استان آتیک در کشور یونان واقع شده است که دارای جمعیت ۱۷۰٬۷۱۵ نفر می باشد.

پیشنهاد کاربران

پیره نام محله قدیمی درشهرستان آران و بیدگل که پرجمعیت و دارای بازار متعدد و بزرگی بوده بخصوص بازار مسگران و زرگران این محله در دهی وجود داشته بنام هلیل که هم اکنون زیارت محمد هلال ابن علی ابن ابی طالب ع در آن واقع است . در زلزله و سیل 1192 ق تخریب شد و مردم آن توسط قاضی ملاعلی آرانی با احداث محله دهنو در آن ساکن شدند .


کلمات دیگر: