ماه اندام ماه طبع
ماه سرشت
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ماه سرشت. [ س ِ رِ ] ( ص مرکب ) ماه اندام. ماه طبع. که طبیعتی چون ماه دارد :
با ما غمت ای فقاعی ماه سرشت
هنگام وفا تخم جفاکاری کشت
آن دل که فقاع از تو گشادی همه روز
اکنون سخن وصل تو بر یخ بنوشت.
با ما غمت ای فقاعی ماه سرشت
هنگام وفا تخم جفاکاری کشت
آن دل که فقاع از تو گشادی همه روز
اکنون سخن وصل تو بر یخ بنوشت.
مجیرالدین بیلقانی.
کلمات دیگر: