سست رای گردیدن .
وبط
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
وبط. [ وَ ] ( ع مص ) از مرتبه افکندن کسی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). افکندن کسی را از مرتبه و درجه. ( ناظم الاطباء ). || بهره خسیس دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || بازکردن زخم را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بازکردن و گشودن زخم را. ( ناظم الاطباء ). || بازداشتن کسی را از حاجت وی. ( منتهی الارب )( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || سست رأی گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). و به این معنی به فتح اول و دوم نیز آمده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). رجوع به وباطه و وبوط شود.
وبط. [ وَ ب َ ] ( ع مص ) وباطة. سست رأی گردیدن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به وباطة و وبوط شود.
وبط. [ وَ ب َ ] ( ع مص ) وباطة. سست رأی گردیدن. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به وباطة و وبوط شود.
وبط. [ وَ ] (ع مص ) از مرتبه افکندن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). افکندن کسی را از مرتبه و درجه . (ناظم الاطباء). || بهره ٔ خسیس دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بازکردن زخم را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بازکردن و گشودن زخم را. (ناظم الاطباء). || بازداشتن کسی را از حاجت وی . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سست رأی گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و به این معنی به فتح اول و دوم نیز آمده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به وباطه و وبوط شود.
وبط. [ وَ ب َ ] (ع مص ) وباطة. سست رأی گردیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به وباطة و وبوط شود.
کلمات دیگر: