کلمه جو
صفحه اصلی

یناق

لغت نامه دهخدا

یناق. [ ی َ ] ( اِخ ) نام بطریقی از روم که وی را کشتند و سر او را نزد ابوبکر صدیق رضی اﷲ عنه بردند. ( یادداشت مؤلف ).

یناق. [ ی َن ْ نا ] ( اِخ ) صحابی است و جد حسن بن مسلم بن یناق است. ( یادداشت مؤلف ).

یناق . [ ی َ ] (اِخ ) نام بطریقی از روم که وی را کشتند و سر او را نزد ابوبکر صدیق رضی اﷲ عنه بردند. (یادداشت مؤلف ).


یناق . [ ی َن ْ نا ] (اِخ ) صحابی است و جد حسن بن مسلم بن یناق است . (یادداشت مؤلف ).



کلمات دیگر: