کلمه جو
صفحه اصلی

نازیه

فرهنگ فارسی

تلفظ عربی نازیسم است .

لغت نامه دهخدا

( نازیة ) نازیة. [ ی َ ] ( ع اِ ) تیزی. ( منتهی الارب ). حدت. تیزی و تندی. ( المنجد ). یقال : بقلبه نازیة؛ در دل او حدت و نشاطی است. ( اقرب الموارد ). || سرد. ( منتهی الارب ). || خطا در قول یا فعل بسبب خشم. بادرة. ( اقرب الموارد ). || کاسه پهن دورتک. ( منتهی الارب ). القصعة القریبة القعر. ( المنجد ) ( اقرب الموارد ). || ( ص ) اکمة نازیة؛ پشته ای که از آنچه پیرامون آن است بلندتر بود. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

نازیة. [ی َ ] ( اِخ ) چشمه ای است نزدیک صفرا. ( منتهی الارب ).

نازیة. [ زی ی َ ]( اِخ ) تلفظ عربی نازیسم است. رجوع به نازیسم شود.

نازیة. [ زی ی َ ](اِخ ) تلفظ عربی نازیسم است . رجوع به نازیسم شود.


نازیة. [ ی َ ] (ع اِ) تیزی . (منتهی الارب ). حدت . تیزی و تندی . (المنجد). یقال : بقلبه نازیة؛ در دل او حدت و نشاطی است . (اقرب الموارد). || سرد. (منتهی الارب ). || خطا در قول یا فعل بسبب خشم . بادرة. (اقرب الموارد). || کاسه ٔ پهن دورتک . (منتهی الارب ). القصعة القریبة القعر. (المنجد) (اقرب الموارد). || (ص ) اکمة نازیة؛ پشته ای که از آنچه پیرامون آن است بلندتر بود. (از اقرب الموارد) (از المنجد).


نازیة. [ی َ ] (اِخ ) چشمه ای است نزدیک صفرا. (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: