کلمه جو
صفحه اصلی

وثیره

لغت نامه دهخدا

( وثیرة ) وثیرة. [ وَ رَ ] ( ع ص ) مؤنث وثیر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به وثیر شود. || زن پرگوشت یا فربه بایسته همخوابگی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). زن فربه پرگوشت سرخ و شایسته همخوابگی. ( ناظم الاطباء ). ج ، وثائر. وِثار. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
- فراش وثیرة ؛ بستری نرم. ( مهذب الاسماء ). رجوع به وثیر شود.

وثیرة. [ وَ رَ ] (ع ص ) مؤنث وثیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به وثیر شود. || زن پرگوشت یا فربه بایسته ٔ همخوابگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زن فربه پرگوشت سرخ و شایسته ٔ همخوابگی . (ناظم الاطباء). ج ، وثائر. وِثار. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
- فراش وثیرة ؛ بستری نرم . (مهذب الاسماء). رجوع به وثیر شود.


دانشنامه عمومی

[ وَ رَ ] (ع ص ) مؤنث وثیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به وثیر شود. || زن پرگوشت یا فربه بایسته ٔ همخوابگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زن فربه پرگوشت سرخ و شایسته ٔ همخوابگی . (ناظم الاطباء). ج ، وثائر. وِثار. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: