کلمه جو
صفحه اصلی

وثیغه

لغت نامه دهخدا

( وثیغة ) وثیغة. [ وَ غ َ ] ( ع اِ ) رکویی که در فرج شتر ماده گذارند چون خواهند که بر بچه غیر مهر آرد و بچه خود پندارد. || ( ص ) اشکنه بریکدیگر فراهم آورده. || گیاه بهاری از هر جنس آمیخته درهم پیچیده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

وثیغة. [ وَ غ َ ] (ع اِ) رکویی که در فرج شتر ماده گذارند چون خواهند که بر بچه ٔ غیر مهر آرد و بچه ٔ خود پندارد. || (ص ) اشکنه ٔ بریکدیگر فراهم آورده . || گیاه بهاری از هر جنس آمیخته درهم پیچیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: