بمعنی خوراک است و کسانی که ایمه داران را به معنی روزینه داران فهمند و نویسند خطاست اصح یمه داران است
یمه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
یمه . [ ی َ م َ ] (اِخ ) جم . جمشید، در ودا کتاب مقدس هنود. (یادداشت مؤلف ).
یمه. [ ی ِ م َ / م ِ ] ( ترکی ، اِ ) به معنی خوراک است و کسانی که ایمه داران را به معنی روزینه داران فهمند و نویسند خطاست. اصح یمه داران است. ( آنندراج ).
یمه. [ ی َ م َ ] ( اِخ ) جم. جمشید، در ودا کتاب مقدس هنود. ( یادداشت مؤلف ).
یمه. [ ی َ م َ ] ( اِخ ) نام پسر خورشید به زبان سنسکریت که در اوستا ییمه آمده و او نخستین بشری است که مرگ بر او چیره شده ، بر دوزخ حکومت می کند. ( از مزدیسنا و ادبیات پارسی ص 41 ).
یمه. [ ی َ م َ ] ( اِخ ) جم. جمشید، در ودا کتاب مقدس هنود. ( یادداشت مؤلف ).
یمه. [ ی َ م َ ] ( اِخ ) نام پسر خورشید به زبان سنسکریت که در اوستا ییمه آمده و او نخستین بشری است که مرگ بر او چیره شده ، بر دوزخ حکومت می کند. ( از مزدیسنا و ادبیات پارسی ص 41 ).
یمه . [ ی َ م َ ] (اِخ ) نام پسر خورشید به زبان سنسکریت که در اوستا ییمه آمده و او نخستین بشری است که مرگ بر او چیره شده ، بر دوزخ حکومت می کند. (از مزدیسنا و ادبیات پارسی ص 41).
یمه . [ ی ِ م َ / م ِ ] (ترکی ، اِ) به معنی خوراک است و کسانی که ایمه داران را به معنی روزینه داران فهمند و نویسند خطاست . اصح یمه داران است . (آنندراج ).
کلمات دیگر: