۱ - تکمه . ۲ - گوی گریبان .
بندیمه
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(بَ مَ یا مِ ) (اِ. )= بندمه . بندنه . بندینه : ۱ - تکمه . ۲ - گوی گریبان .
لغت نامه دهخدا
بندیمه. [ ب َ م َ / م ِ ] ( اِ ) تکمه و گوی گریبان را گویند و بجای میم ، نون هم بنظر آمده است که بندینه باشد. ( برهان ). بندینه. تکمه و گوی گریبان را گویند و آنرا بندمه نیز گویند. ( آنندراج ) ( از انجمن آرا ). بندمه. بندیمه. بندنه. تکمه و گوی گریبان. ( فرهنگ فارسی معین ).گویک گریبان و آن را انگل و انگله نیز گویند. ( شرفنامه منیری ). رجوع به بندمه و بندنه و بندینه شود.
فرهنگ عمید
تکمه، گوی گریبان.
کلمات دیگر: