وجاد. [ وَج ْ جا ] (ع ص ) بسیارخشم . (المنجد). کثیرالغضب .
وجاد
لغت نامه دهخدا
وجاد. [ وَج ْ جا ] ( ع ص ) بسیارخشم. ( المنجد ). کثیرالغضب.
وجاد. [ وِ ] ( ع اِ ) ج ِ وجد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). به معنی ایستادنگاه آب. رجوع به وجد شود.
وجاد. [ وِ ] ( ع اِ ) ج ِ وجد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). به معنی ایستادنگاه آب. رجوع به وجد شود.
وجاد. [ وِ ] (ع اِ) ج ِ وجد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). به معنی ایستادنگاه آب . رجوع به وجد شود.
کلمات دیگر: