نا آزردن نیازردن .
نازاردن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نازاردن. [ دَ ] ( مص منفی ) ناآزردن. نیازردن :
که تا زنده ام هیچ نازارمت
برم رنج و همواره ناز آرمت.
- امثال :
خون بریزد که موی نازارد، شبیه با پنبه سر بریدن .
که تا زنده ام هیچ نازارمت
برم رنج و همواره ناز آرمت.
اسدی.
رجوع به آزردن و نیازردن شود.- امثال :
خون بریزد که موی نازارد، شبیه با پنبه سر بریدن .
کلمات دیگر: