منسوب به هرش که نام جد خاندانی است شاید هم منسوب به ناحیت هرشی باشد .
هرشی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
هرشی. [ هََ شا ] ( اِخ ) کریوه ای است در راه مکه در نزدیکی حجفه. از دریا پیداست. ( معجم البلدان ) ( منتهی الارب ).
هرشی. [ هََ شا ] ( اِخ ) وادیی است در راه مکه. ( منتهی الارب ). زمین فرازی است که نباتات بسیار در آن روید و در راه شام به مدینه و به مکه قرار دارد. زمین مسطح است. ( معجم البلدان ).
هرشی. [ هََ شی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به هرش که نام جد خاندانی است. ( از انساب سمعانی ). شاید هم منسوب به ناحیت هرشی [ هََ شا ] باشد.
هرشی. [ هََ شا ] ( اِخ ) وادیی است در راه مکه. ( منتهی الارب ). زمین فرازی است که نباتات بسیار در آن روید و در راه شام به مدینه و به مکه قرار دارد. زمین مسطح است. ( معجم البلدان ).
هرشی. [ هََ شی ی ] ( ص نسبی ) منسوب به هرش که نام جد خاندانی است. ( از انساب سمعانی ). شاید هم منسوب به ناحیت هرشی [ هََ شا ] باشد.
هرشی . [ هََ شا ] (اِخ ) کریوه ای است در راه مکه در نزدیکی حجفه . از دریا پیداست . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
هرشی . [ هََ شا ] (اِخ ) وادیی است در راه مکه . (منتهی الارب ). زمین فرازی است که نباتات بسیار در آن روید و در راه شام به مدینه و به مکه قرار دارد. زمین مسطح است . (معجم البلدان ).
هرشی . [ هََ شی ی ] (ص نسبی ) منسوب به هرش که نام جد خاندانی است . (از انساب سمعانی ). شاید هم منسوب به ناحیت هرشی [ هََ شا ] باشد.
کلمات دیگر: