ابوالحسن بهمنیار. [ اَ بُل ْ ح َ س َ ن ِ ب َ م َن ْ ] ( اِخ ) ابن مرزبان دیلمی آذربایجانی. حکیم مشهور و یکی از اجله شاگردان شیخ الرئیس ابوعلی بن سینا. او در اول دین گبرگان داشت و سپس مسلمانی گرفت. و در علت پیوستن وی بخدمت ابن سینا آرند که آنگاه که وی هنوز کودک بود شیخ او را بر در دکان آهنگری بدید که آتش طلب میکرد و آتشدان با خویش نداشت آهنگر گفت آتش ترا بر چه نهم بهمنیار پس از تأملی ، سبک خم شد و با یک دست مشتی خاک برگرفت و بر کف دست دیگربگسترد و گفت بدینجا نه. شیخ را این فطنت و زیرکی او عجب آمد و او را در کنف تربیت خویش گرفت و بداشت تا بدان مرتبت و پایه از ادب و حکمت رسید. او را چنانکه شیمت تعلیم و تعلم پدران ما بود گاه درس با استادمعارضات و مجالادت میرفت ، از جمله روزی ابوعلی در اقامه برهان بر تجرد نفس گفت : جسم آدمی پیوسته دستخوش انحلال و انعقاد و نما و ذبول و زیاده و نقصان است وجسم مشاهد زمانی عین جسم زمان دیگر نیست بلکه شبیه آن است بر خلاف نفس که همیشه بر یک حال و عین خویش و مصون از تبدل و تغیر است. بهمنیار بر این گفته انکارکرد و گفت نفس را نیز همان تحولات و تصاریف است جز آنکه مشهود و محسوس ما نیست. شیخ سکوت کرد و او در طلب جواب اصرار ورزید ابوعلی متوجه دیگر شاگردان شد و گفت البته بهمنیار منتظر پاسخ خویش نیست چه سؤال اواز کسی شبیه من بود و او اکنون برجای نمانده است. بهمنیار فروماند و خاموش گشت. بهمنیار بحدت ذکاء و تندی هوش معروف است چنانکه نابغه ای چون بوعلی اعتراضات او را با نهایت دقت و تأمل پاسخ میکرد و این اسئله و اجوبه استاد داهی و شاگرد هوشمند او موضوع کتابی گشت که بهمنیار آن را به نام مباحث نشر کرد و آن خزینه ای است انباشته از معضل مطالب و مسائل حکمت و نیکوترین پاسخ ها و وجوه ِ حل آن. و از مصنفات دیگر او کتاب التحصیل است در منطق و حکمتین که آن را به نام ابومنصوربن بهرام بن خورشیدبن یزدیار مجوسی خال خویش کرده است. از کتب دیگر اوست : البهجة و السعادة و گفته اند که بهمنیار شاگردی حکیم مصنف لوکری نیز کرده است. وفات او در 458 هَ. ق. سی سال پس از مرگ ابوعلی است.
ابوالحسن بهمنیا
لغت نامه دهخدا
کلمات دیگر: