( تهمت آلوده ) متهم تهمت آلود
تهمت الوده
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( تهمت آلوده ) تهمت آلوده. [ ت ُ م َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) متهم. تهمت آلود :
چهره و رنگ و رخ و عادت آبا سپرند
تهمت آلوده نگردند به دیگر نسبی.
چهره و رنگ و رخ و عادت آبا سپرند
تهمت آلوده نگردند به دیگر نسبی.
منوچهری.
رجوع به تهمت و تهمت آلود شود.کلمات دیگر: