کنایه از نابینا و بی بصر
تهی چشم
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
تهی چشم. [ ت َ / ت ِ / ت ُ چ َ / چ ِ ] ( ص مرکب ) کنایه از نابینا و بی بصر. ( آنندراج ) :
چه می دانند قدر روی نیکو را تهی چشمان
نباشد جز گرانی بهره از یوسف ترازو را.
چه می دانند قدر روی نیکو را تهی چشمان
نباشد جز گرانی بهره از یوسف ترازو را.
صائب ( از آنندراج ).
|| بخیل و حریص و آزمند و طمعکار. ( ناظم الاطباء ).کلمات دیگر: