وثیقه گرفتن از وامدار به گواهان
اکی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
اکی. [ اَ / -ََکی ] ( پسوند ) گاه کاف ماقبل مفتوح جزو کلمه است و یای نسبت بدان اضافه شود، چون : نمکی ، سینکی. و گاه کاف ماقبل مفتوح و یاء مجموعاً برای نسبت آید، چنانکه در تداول عامه گویند: پیشکی ( استلاف ؛ بهاپیشکی گرفتن ). مفتکی ( بمفت ). زیرزیرکی ( پنهانی ، در خفا ). آبکی ( شبیه به آب یا مخلوط به آب ). دروغکی ( بدورغ ). زورکی ( بزور ). ایستادنکی ( در حال ایستاده بودن ). نشستنکی ( در حال نشسته بودن ). خرکی ( خرکی بار کردن. شوخیهای خرکی ). کجکی. زیرجلکی. پس پسکی. سرسرکی. راستکی. زیرآبکی. یواشکی. هول هولکی. پنهانکی ( به نهان ). خوابیدنکی. چپکی. دزدکی. کورکورکی. درچپکی. پرتکی. ( یادداشت مؤلف ) :
که دین مسیحا ندارد درست
ره گبرکی ورزد و زند و است.
اکی. [ اَک ْی ْ ] ( ع مص ) وثیقه گرفتن از وامدار به گواهان. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
که دین مسیحا ندارد درست
ره گبرکی ورزد و زند و است.
فردوسی.
اکی. [ اَک ْی ْ ] ( ع مص ) وثیقه گرفتن از وامدار به گواهان. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
اکی . [ اَ / -ََکی ] (پسوند) گاه کاف ماقبل مفتوح جزو کلمه است و یای نسبت بدان اضافه شود، چون : نمکی ، سینکی . و گاه کاف ماقبل مفتوح و یاء مجموعاً برای نسبت آید، چنانکه در تداول عامه گویند: پیشکی (استلاف ؛ بهاپیشکی گرفتن ). مفتکی (بمفت ). زیرزیرکی (پنهانی ، در خفا). آبکی (شبیه به آب یا مخلوط به آب ). دروغکی (بدورغ ). زورکی (بزور). ایستادنکی (در حال ایستاده بودن ). نشستنکی (در حال نشسته بودن ). خرکی (خرکی بار کردن . شوخیهای خرکی ). کجکی . زیرجلکی . پس پسکی . سرسرکی . راستکی . زیرآبکی . یواشکی . هول هولکی . پنهانکی (به نهان ). خوابیدنکی . چپکی . دزدکی . کورکورکی . درچپکی . پرتکی . (یادداشت مؤلف ) :
که دین مسیحا ندارد درست
ره گبرکی ورزد و زند و است .
که دین مسیحا ندارد درست
ره گبرکی ورزد و زند و است .
فردوسی .
اکی . [ اَک ْی ْ ] (ع مص ) وثیقه گرفتن از وامدار به گواهان . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
دانشنامه عمومی
آکی. سیب آکی (نام علمی: Blighia sapida) نام یک گونه از تیره ناترکیان است.
wiki: آکی
به فتح الف، مدفوع انسان را گویند
گویش مازنی
/okey/ آکی & زشت، بد، از اصوات جهت ترساندن کودکان و منع آن ها از انجام کاری
آکی
زشت،بد،از اصوات جهت ترساندن کودکان و منع آن ها از انجام ...
پیشنهاد کاربران
گوه به لهجه یزدی
مختصر شده " اکرم"
کلمات دیگر: