کلمه جو
صفحه اصلی

اکه

فرهنگ فارسی

( اسم ) دایه .
در تداول عوام علامت تعجب : سبحان الله . الله اکبر .

لغت نامه دهخدا

اکه . [ اَ ک َ / ک ِ ] (پسوند) برای تحقیر است : زنکه . مردکه . درکه (محقر دره ، نام قریه ای بشمال غربی تهران ). گندمکه ، یعنی گندم خرد (ذرت و بلال ). (یادداشت مؤلف ).


اکه . [ اَک ْ ک ِ ] (صوت )در تداول عوام ، علامت تعجب . سبحان اﷲ. اﷲ اکبر. علامت تعجب از بدی چیزی یا بسیاری آن . (یادداشت مؤلف ).


( اکة ) اکة. [ اَک ْ ک َ ] ( ع اِ ) اکه. سختی از سختیهای زمانه. || سختی زمانه. || سختی گرما. || بدخلقی. || کینه. || موت. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). || آرمیدگی باد. ( ناظم الاطباء ).

اکة. [ اَک ْ ک َ ] ( ع مص ) پیش آمدن بر کسی به خشم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || انبوهی کردن. ازدحام. ( منتهی الارب ). || آرمیدن باد. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). || رو کردن کسی را. || تنگی کردن بر کسی. ( منتهی الارب ). || تنگ شدن سینه بر کسی. ( منتهی الارب ).
اکه. [ اَ ک َ / ک ِ ] ( پسوند ) برای تحقیر است : زنکه. مردکه. درکه ( محقر دره ، نام قریه ای بشمال غربی تهران ). گندمکه ، یعنی گندم خرد ( ذرت و بلال ). ( یادداشت مؤلف ).

اکه. [ اَک ْ ک ِ ] ( صوت )در تداول عوام ، علامت تعجب. سبحان اﷲ. اﷲ اکبر. علامت تعجب از بدی چیزی یا بسیاری آن. ( یادداشت مؤلف ).

اکه. [ اَ ک َ / ک ِ ] ( اِ ) دایه. ( فرهنگ فارسی معین ).

اکه . [ اَ ک َ / ک ِ ] (اِ) دایه . (فرهنگ فارسی معین ).


اکة. [ اَک ْ ک َ ] (ع اِ) اکه . سختی از سختیهای زمانه . || سختی زمانه . || سختی گرما. || بدخلقی . || کینه . || موت . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || آرمیدگی باد. (ناظم الاطباء).


اکة. [ اَک ْ ک َ ] (ع مص ) پیش آمدن بر کسی به خشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || انبوهی کردن . ازدحام . (منتهی الارب ). || آرمیدن باد. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || رو کردن کسی را. || تنگی کردن بر کسی . (منتهی الارب ). || تنگ شدن سینه بر کسی . (منتهی الارب ).


دانشنامه عمومی

(پارسی دری، بدخشی؛ استان بدخشان در افغانستان امروز) برادر بزرگ، یا کسی که به سن و سال از شما برزگ‎‎تر باشد.


اکه (به فرانسوی: Eecke) یک کمون در فرانسه با جمعیت ۱٬۰۷۱ نفر است که در نور-پا-دو-کاله واقع شده است.
فهرست شهرهای فرانسه
۱ داده های فرانسه رودخانه و دریاچه و یخچال ها را در نظر نگرفته است > ۱ km² (۰٫۳۸۶ مایل مربع یا ۲۴۷ هکتار)

(پارسی دری؛ استان بدخشاناکه در افغانستان، بخشی از ایران) برادر بزرگ، یا کسی که در سن و سال از شما برزگ‎‎تر باشد.


گویش مازنی

یک دانه


( آکه ) /aakke/ وه چه خوب، در مقام خوشحالی
/ake/ یک دانه


کلمات دیگر: