کلمه جو
صفحه اصلی

ورجه ورجه کردن

فارسی به انگلیسی

bounce, gambol, romp

فارسی به عربی

مرح

مترادف و متضاد

frolic (فعل)
خوشی کردن، ورجه ورجه کردن

skip (فعل)
تپیدن، پریدن، جست و خیز کردن، ورجه ورجه کردن، پرش کردن، لی لی کردن، بالا و پایین رفتن، جست زدن، از قلم اندازی، رقص کنان حرکت کردن، سفید گذاردن قسمتی از نقاشی

فرهنگ فارسی

( مصدر ) جست و خیز کردن بالاو پایین پریدن .

فرهنگ معین

(وَ جِ. جِ. کَ دَ ) (مص ل . ) (عا. ) جست و خیز کردن ، جُنب و جوش کردن .

لغت نامه دهخدا

ورجه ورجه کردن. [ وَ ج َ / ج ِ وَ ج َ / ج ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) جست و خیز کردن. بالا و پایین پریدن. ( فرهنگ فارسی معین ).

پیشنهاد کاربران

ورجه ورجه کردن: [ اصطلاح در تداول عامه ]جست و خیز کردن. بالا و پایین پریدن.
( ( نصرت با لباس گلدار ازپله های پهن پایین می آمد . شبیه مرغ چاق و چله یی بود با پرهای رنگارنگ که روی نرده های مرغدانی ورجه ورجه کند. ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص53 . ) )


کلمات دیگر: