مترادف بازیار : برزگر، دهقان، زارع، کشاورز، شکارچی، صیاد، میرشکار، بازجان، بازدار
بازیار
مترادف بازیار : برزگر، دهقان، زارع، کشاورز، شکارچی، صیاد، میرشکار، بازجان، بازدار
فرهنگ اسم ها
اسم: بازیار (پسر) (فارسی، کردی) (تلفظ: bāzyār) (فارسی: بازيار) (انگلیسی: bazyar)
معنی: بازدارنده، ( در قدیم ) کشاورز، برزگر، کارگر کشاورزی، ( در قدیم ) مربی و نگهدارنده باز، میر شکار، بازدار، بازدارندة، داور مسابقة پرش ( نگارش کردی
معنی: بازدارنده، ( در قدیم ) کشاورز، برزگر، کارگر کشاورزی، ( در قدیم ) مربی و نگهدارنده باز، میر شکار، بازدار، بازدارندة، داور مسابقة پرش ( نگارش کردی
(تلفظ: bāzyār) (در قدیم) کشاورز ، برزگر ، کارگر کشاورزی ؛ (در قدیم) مربی و نگهدارنده باز ، میر شکار ، بازدار .
مترادف و متضاد
۱. برزگر، دهقان، زارع، کشاورز
۲. شکارچی، صیاد، میرشکار
۳. بازجان، بازدار
فرهنگ فارسی
برزگر، زارع کارگر کشاورزی که مزدبگیر
نام دهی است
( صفت ) برزیگر ( غالبا بکار گر کشاورزی اطلاق شود نه زارع سهم بر ).
نام دهی است
( صفت ) برزیگر ( غالبا بکار گر کشاورزی اطلاق شود نه زارع سهم بر ).
لغت نامه دهخدا
بازیار. (اِخ ) دهی از دهستان لالاباد بارفروش . رجوع به (مازندران و استرآباد ترجمه ٔ وحید مازندرانی ص 159) شود.
بازیار. [ بازْ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) بازدار. ( جهانگیری ) ( شرفنامه منیری ) ( ربنجنی ). مربی و نگاه دارنده باز. قوشچی. میرشکار. صیاد. ( برهان قاطع ) ( شعوری ). پرورنده ٔباز :
افریقیه صطبل ستوران بارکش
عموریه گریزگه باز و بازیار.
سر بازیاران درآرد به ننگ.
باغ چون راغش خراب و کشت چون دستش سراب
زاغ آن را بادبان وقار این را بازیار.
سائلی گفتا که هستی در چه کار.
افریقیه صطبل ستوران بارکش
عموریه گریزگه باز و بازیار.
منوچهری.
عقابان ببازی و کبکان به جنگ سر بازیاران درآرد به ننگ.
نظامی.
و رجوع به بیزار شود. || برزگر. ( آنندراج ). زارع. ( انجمن آرای ناصری ). آبیار. برزیگر. زراعت کننده. ( برهان قاطع ). کسی را گویند که زراعت کند. ( جهانگیری ). کشتکار. و به هندی کوبری نامند. ( شرفنامه منیری ). ( شعوری ج 1 ص 161 ). کشاورز. ( حاشیه شدالازار ص 49 ) : باغ چون راغش خراب و کشت چون دستش سراب
زاغ آن را بادبان وقار این را بازیار.
سلمان.
آب را میراند مردبازیارسائلی گفتا که هستی در چه کار.
شاه داعی شیرازی ( از جهانگیری ).
کمال بن کمال پاشا میگوید که بازیار به معنی باغبان است که اصلش باغ یار بوده و در فارسی حرف زا به غین تبدیل میشود. ( فرهنگ شعوری ج 1 ص 161 ) : مزارعان بیچاره را الزام داشت تا محقری دخل که بصد محنت از دست تغلب بازیار بازگرفته اندبازدهند تا بکارند. ( المضاف الی بدایع الازمان ص 21 ). با بازیاران گفته بود که هر کس که تخم زیادت ندهندمن از آن خود بدهم. ( المضاف الی بدایع الازمان ص 21 ).و بازیاران فریاد می کنند که جوکلی در خاک ریخت و وقت حصاد گندم آمد. ( المضاف الی بدایع الازمان ص 19 ). جانب احتیاط را مهمل گذاشت و بازیار و ارباب را سر درهم داد. ( المضاف الی بدایع الازمان ص 19 ). چون بازیار دید که غم مسلمانان نمی خورند... رو انداشت که یک من غله بارباب دهد. ( المضاف الی بدایع الازمان ص 19 ). گفتند ما از پیران شنیده ایم که آفت شهر بم از رود ابارق است اگر آوردن آن رود و در خندق شهر بم افکندن میسر گردد لابد دیوار خراب شود و شهر گشاده ، پس فرمودند تاجمله بازیار و کهنگین حوالی بم و نرماشیر جمع کردند و از بیست فرسنگ رود آوردند و در خندق افکند. آب غلبه کرد و ربض و دیوار شهر سر به نشیب خرابی آورد. ( تاریخ سلاجقه کرمان لمحمدبن ابراهیم ). و چون دانستندکه کرمان ایشانرا خانه شد و منازعی نیست بعمارت گرمسیر رو آوردند و رستاق جیرفت و ولایت نرماشیر را زراعت کردند و بازیار را مراعات واجب داشتند. ( تاریخ سلاجقه کرمان لمحمدبن ابراهیم ). و خمس و عشر دیوانی چنانکه از حصص آحاد رعایا میگرفتند از آن وکیل او فرونمیگذاشتند بل در آن مبالغت زیادت مینمودند و بازیار ومتصرف را میرنجانیدند. ( تاریخ سلاجقه کرمان لمحمدبن ابراهیم ).بازیار. (اِخ ) لقب شیخ ابوعلی حسین بن محمدبن احمد اَکّار بود و در شیرازنامه (ص 97) لقب وی بازیار آمده است . رجوع به ابوعلی ،واکار در همین لغت نامه و حاشیه ٔ شدالازار ص 49 شود.
فرهنگ عمید
بازدار#NAME?
کارگر کشاورزی؛ برزگر؛ زارع.
= بازدار
کارگر کشاورزی، برزگر، زارع.
کارگر کشاورزی، برزگر، زارع.
گویش مازنی
/baazyaar/ دهکده ای از دهستان لاله آباد شهرستان بابل
واژه نامه بختیاریکا
برزگر؛ دروگر
پیشنهاد کاربران
بازیار به معنی نجیب زاده و دهقان
کسی که اصالتش مشخص است.
کسی که اصالتش مشخص است.
بازیار به معنی نجیب زاده و دهقان است. کسی که اصالت مشخص و از راه زراعت امرارمعاش میکند.
بازیار یعنی نجیب و آزاده خواه و مخصوص مازندران
باز یار یعنی، در هر زمان یار و رفیق باز ( باز - یار )
کسی که در ناملایمات هنوز یاور و همدم و یار می باشد
کسی که در ناملایمات هنوز یاور و همدم و یار می باشد
بازیار یعنی اوج وفا
بازیار یعنی رفیق باز
یعنی نترس
یعنی شجاع
یعنی نترس
یعنی شجاع
بازیار یه اسم لری هستش به معنی دروگر
رفیق بازـ دلیر ـ نترس
کلمات دیگر: