مترادف احساساتی : پراحساس، پرهیجان، حساس، رقیق القلب، سریع التاثر، عاطفی، هیجانزده
احساساتی
مترادف احساساتی : پراحساس، پرهیجان، حساس، رقیق القلب، سریع التاثر، عاطفی، هیجانزده
فارسی به انگلیسی
sentimental, emotinal
emotional, emotive, flaming, lyrical, romantic, sentimental, susceptible
فارسی به عربی
عاطفی , مدهش
مترادف و متضاد
پراحساس، پرهیجان، حساس، رقیقالقلب، سریعالتاثر، عاطفی، هیجانزده
با حرارت، پر هیجان، گرم، جوشان، احساساتی
موثر، مهیج، احساساتی، حسی، شورانگیز
سودایی، شهوانی، احساساتی، اتشی مزاج
رقت انگیز، احساساتی، دارای احساسات شدید، تاثر اور، حزن اور، سوزناک
احساساتی
احساساتی
احساساتی، حریره یا خمیر مانند
احساساتی
حساس، احساساتی، نیم بند، دل رحیم
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - منسوب به احساسات وابسته به احساسات . ۲ - کسی که پیشامدها زود بروی اثر میگذارد و او را بهیجان میاورد و بیشتر دستخوش اثر حواس خود است تا عقل و نیروی سنجش شخص حساس .
فرهنگ معین
( ~. ) [ ع - فا. ] (ص . ) زودرنج ، کسی که زود دستخوش احساساتش می شود.
پیشنهاد کاربران
مهربان. دل نازک . زودرنج . سهشی . آرام. نرم خو. خوشرو. خوش برخورد. .
در انگلیسی کلماتpassionalو Sentimental و gush بیشتر از همه کاربرد داره، اما کلمات انگلیسی زیادن
احساساتی یعنی استفاده ازحواس پنجگانه وبدلیل زود قضاوت کردن وکم تحملی وحساس شدن به آن چیز بدون فکر وکمک گرفتن ازنیروی عقل بدون اینکه به درستی آن پی ببرد وحکمت آن رابداندقضاوت میکند یعنی کسی که وقتی اتفاقی برای دیگری یاخودش میافتد بجای اینکه ازعقل وفکرخود استفاده کند وبه صورت مسله بپردازد وبدنبال علت باشدیعنی باچشم دل به موضوع نگاه نکردن
نازک مزاج ، شیشه دل
به اصطلاح ساده احساساتی به اشخاصیکه
غول و بی عقل باشد.
یعنی حرف های جدید زود رویش اثر کنه و بدون ایکه از قوه نطق اش استفاده بکنه، مستقیم بره روی زور.
غول و بی عقل باشد.
یعنی حرف های جدید زود رویش اثر کنه و بدون ایکه از قوه نطق اش استفاده بکنه، مستقیم بره روی زور.
رمانتیک. . . .
کلمات دیگر: