مترادف بارخدایی : بزرگی، سروری، مولایی، پادشاهی، سلطنت، الوهیت، خدایی
بارخدایی
مترادف بارخدایی : بزرگی، سروری، مولایی، پادشاهی، سلطنت، الوهیت، خدایی
مترادف و متضاد
۱. بزرگی، سروری، مولایی
۲. پادشاهی، سلطنت
۳. الوهیت، خدایی
فرهنگ فارسی
۱ - خدایی الوهیت . ۲ - پادشاهی . ۳ - بزرگی مولایی .
لغت نامه دهخدا
بارخدایی. [ خ ُ ] ( حامص مرکب ) پادشاهی. بزرگی. مولایی. امیری. سروری :
حقشناسی است که از بارخدایی نکند
در حق هیچکسی تا بتواند تقصیر.
اینت احسانی کآن را نه کنار است نه مر.
زایزد ملکی یافته و بارخدایی.
حقشناسی است که از بارخدایی نکند
در حق هیچکسی تا بتواند تقصیر.
فرخی.
اینت آزادگی و بارخدایی و کرم اینت احسانی کآن را نه کنار است نه مر.
فرخی.
شاه ملکان پیشرو بارخدایان زایزد ملکی یافته و بارخدایی.
منوچهری.
گفتم [ احمدبن ابی دواد ] یا امیر، خدا مرا فدای تو کناد من از بهر قاسم عیسی را آمده ام تا بارخدایی کنی و وی را [ افشین را ] بمن بخشی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 172 ).کلمات دیگر: