مترادف بازدارنده : جلوگیر، عایق، مانع، محذور، جلوگیری کننده
بازدارنده
مترادف بازدارنده : جلوگیر، عایق، مانع، محذور، جلوگیری کننده
فارسی به انگلیسی
deterrent, hindrance, preventive, inhibition, obstructive, prohibitive, rub
مترادف و متضاد
جلوگیر، عایق، مانع، محذور، جلوگیریکننده
ترساننده، بازدارنده، منع کننده، عایق
بازدارنده، منع کننده
بازدارنده، منع کننده
فرهنگ فارسی
مادهای که یک واکنش شیمیایی را متوقف میکند یا به تأخیر میاندازد
لغت نامه دهخدا
بازدارنده. [ رَ دَ / دِ ] ( نف مرکب ) آنکه یا آنچه کسی را از امری باز دارد: نَهُوّ. مَنوع. ( منتهی الارب ). مانع. ( منتهی الارب ) ( دهار ). عَوق ؛ آنکه از خیر باز دارد. عائق. عاضِر. ( منتهی الارب ). رادع. حاجب. واقِف. عاصِم. حابِس. حائل. عاکف. عایق. مُعَوِّق. دافِع. مَنّاع. زاجِر. ( دهار ).
فرهنگ عمید
آن که یا آنچه کسی را از امری باز می دارد.
دانشنامه عمومی
یعنی بدون اهمیت و به درد نخور
فرهنگستان زبان و ادب
{inhibitor} [شیمی، مهندسی بسپار] ماده ای که یک واکنش شیمیایی را متوقف می کند یا به تأخیر می اندازد
پیشنهاد کاربران
جلوگیر، عایق، مانع، محذور، جلوگیری کننده، رادع، سد، ناهی
دستور باز دارنده چی میشه
ناهی. .
preventative
رادع
کلمات دیگر: