برابر پارسی : دریافتن، سهیدن، سوهیدن
احساس کردن
برابر پارسی : دریافتن، سهیدن، سوهیدن
فارسی به انگلیسی
to feel
feel, sense, take
فارسی به عربی
احساس , قدر , ملمس
مترادف و متضاد
دریافتن، احساس کردن، دیدن، فهمیدن، پی بردن، حس کردن
قدردانی کردن، درک کردن، تقدیر کردن، احساس کردن، بربهای چیزی افزودن، قدر چیزی را دانستن
احساس کردن، حس کردن، لمس کردن، محسوس شدن
احساس کردن، با احساسات درک کردن
فرهنگ فارسی ساره
سوهیدن
کلمات دیگر: