هم نشین شدن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
اخلط , قرین
مترادف و متضاد
جور کردن، طبقه بندی کردن، مناسب بودن، هم نشین شدن
جور کردن، هم نشین شدن
پیشنهاد کاربران
نشست وخاست افتادن ؛ هم صحبت شدن. ملاقات کردن : بوصادق را نشست و خاست افتاد با قاضی بلخ ابوالعباس. ( تاریخ بیهقی ) .
کلمات دیگر: