کلمه جو
صفحه اصلی

بالا کشیدن


مترادف بالا کشیدن : تصاحب کردن، خوردن، بالا دادن، شدت یافتن، شدید شدن، طولانی شدن

فارسی به انگلیسی

boost, grab, hike, loot, plunder, pocket, wind, to draw, to carry or lift up, to improve or prosper

to draw, to carry or lift up, to improve or prosper


boost, grab, hike, loot, plunder, pocket, wind


فارسی به عربی

اختلس

مترادف و متضاد

embezzle (فعل)
دزدیدن، اختلاس کردن، دستبرد زدن به، حیف و میل کردن، بالا کشیدن

raise (فعل)
زیاد کردن، ترقی دادن، بالا بردن، بیدار کردن، دفع کردن، تولید کردن، بوجود اوردن، پروردن، بار اوردن، برداشتن، بلند کردن، بالا کشیدن، بر پا کردن، بر افراشتن، پروراندن، رفیع کردن

تصاحب کردن، خوردن


بالا دادن


شدت یافتن، شدید شدن


طولانی شدن


۱. تصاحب کردن، خوردن
۲. بالا دادن
۳. شدت یافتن، شدید شدن
۴. طولانی شدن


فرهنگ فارسی

بالا کردن بالا آوردن

لغت نامه دهخدا

بالا کشیدن. [ ک َ / ک ِ دَ ] ( مص مرکب ) بالا کردن. ببالاآوردن. برآوردن ، چنانکه آب را از چاه. مقابل پایین فرستادن. از پستی به بلندی برآوردن چیزی. برکشیدن.
- بالا کشیدن چراغ ؛ فتیله آنرا بالا آوردن. برکردن فتیله را از مخزن بسوی شعله تا بیشتر سوزد و افروزد و روشن شود.
- بالا کشیدن دماغ ؛ آب بینی را بالا کشیدن. با نفس آب بینی فرودآینده را بسوی بالا بردن.
- بالا کشیدن شعله ؛ فروزانتر شدن آن :
مرد را پامال خواری میکند طغیان حرص
شمع کوته میشود چون شعله بالا میکشد.
آقازمان واضح ( از آنندراج ).
|| کبر و عجب و امثال آن نشان دادن. ( یادداشت مؤلف ). || قد کشیدن. ( آنندراج ). بالا کردن. بالیدن.نمو کردن. گوالیدن خواه در آدمی یا نبات و درختان :
در دل من درد را نشو و نمای دیگر است
زنگ بر آئینه ام چون سرو بالا میکشد.
صائب ( از آنندراج ).
می کند در سایه افکندن کنون استادگی
سروبالایی که از آغوش من بالا کشید.
صائب ( از آنندراج ).
|| بالا کشیدن ِ مالی ؛ بکنایه حیف و میل کردن و خوردن آن. پول و ثروتی را تصاحب کردن و بصاحب آن بازنگرداندن. قرض و امثال آن را نپرداختن. متصرف و مالک شدن مالی که بدو سپرده باشند. به حیله متصرف شدن مال دیگری را. بردن صاحب جمعی مقداری از مال را برای خود به باطل. انکار کردن طلب و قرض کسی را. از مال امانی مبلغی را غاصبانه تملک کردن.

واژه نامه بختیاریکا

قَوچول کردن
ور کشیدن؛ ور کش کِردِن

پیشنهاد کاربران

اختلاس
آمیخته واژه ی «بالا کشیدن» همراه با افزوده ای در پی آن ( بالا کشیدن چیزی ) از آرش های دیگری نیز برخوردار است؛ ولی آن را بگونه ای باریک می توان بجای واژه ی از ریشه عربی «اختلاس» بکار برد.
بهزاد انصاری ۲۳ بهمن ماه ۱۳۹۴
بالا کشیدن: مالِ خود کردن ( تصاحب ) ، پس ندادن چیزی . . . برای مثال کتاب یا پولی که قرض گرفته شده
مشتق از کشیدن به معنای به زور گرفتن

خوردن ( مال - پول ودارائی دیگران )

sling up
بالا کشیدن
e. g. the stairway being too narrow they slung the piano up with ropes
چون پلکان باریک بود پیانو را با طناب بالا کشیدند.

بالا کشیدن: بلند شدن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص۲۹۵ ) .


کلمات دیگر: