مترادف ورزیده : آزموده، خبره، کاردان، کارکشته، ماهر، متبحر، قوی
متضاد ورزیده : تازه کار
trained, experienced
accomplished, athletic, conditioned, experienced, practiced, proficient, veteran
آزموده، خبره، کاردان، کارکشته، ماهر، متبحر ≠ تازهکار
قوی
۱. آزموده، خبره، کاردان، کارکشته، ماهر، متبحر
۲. قوی ≠ تازهکار