کلمه جو
صفحه اصلی

النجق

لغت نامه دهخدا

النجق . [ اَ ل َ ج َ ] (اِخ ) قلعه ای است در آذربایجان . (مرآت البلدان ج 1 ص 95). قلعه ٔ استواری است از توابع نخچوان . (نزهةالقلوب چ لیدن ص 89). در تاریخ مغول این قلعه بصورت النجک و در جهانگشای جوینی (چ لیدن ج 2 ص 157) بصورت النجه ضبط شده است و رجوع به فهرست حبیب السیر چ خیام ج 2 و 3 و 4 و تاریخ گزیده چ لندن ص 478 و تاریخ مغول ص 118 و جهانگشای جوینی صفحه ٔ مذکور و هم «النجک » و «النجه » شود.


النجق . [ اَ ل َ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دیزج رود بخش عجب شیر شهرستان مراغه ، در 5 هزارگزی شمال خاوری عجب شیر، و 2 هزارگزی خاور شوسه ٔ مراغه به آذرشهر (دهخوارقان ). جلگه و معتدل است . سکنه ٔ آن 461 تن شیعه ٔ ترکی زبانند. آب آن از چشمه ، و محصول آن غلات ، کشمش ، بادام و زردالو، و شغل مردم زراعت است . وراه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


النجق . [ اَ ل َ ج ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رودقات بخش مرکزی شهرستان مرند، در 26هزارگزی خاور مرند و 16 هزارگزی شوسه و راه آهن مرندبه تبریز. جلگه و سردسیر است . سکنه ٔ آن 2515 تن شیعه ٔ ترکی زبانند. آب آن از رودخانه ٔ محلی و محصول آن غلات ، حبوبات و بزرک ، و شغل مردم زراعت و گله داری است .راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).


النجق. [ اَ ل َ ج ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان رودقات بخش مرکزی شهرستان مرند، در 26هزارگزی خاور مرند و 16 هزارگزی شوسه و راه آهن مرندبه تبریز. جلگه و سردسیر است. سکنه آن 2515 تن شیعه ترکی زبانند. آب آن از رودخانه محلی و محصول آن غلات ، حبوبات و بزرک ، و شغل مردم زراعت و گله داری است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

النجق. [ اَ ل َ ج ِ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان دیزج رود بخش عجب شیر شهرستان مراغه ، در 5 هزارگزی شمال خاوری عجب شیر، و 2 هزارگزی خاور شوسه مراغه به آذرشهر ( دهخوارقان ). جلگه و معتدل است. سکنه آن 461 تن شیعه ترکی زبانند. آب آن از چشمه ، و محصول آن غلات ، کشمش ، بادام و زردالو، و شغل مردم زراعت است. وراه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).

النجق. [ اَ ل َ ج َ ] ( اِخ ) قلعه ای است در آذربایجان. ( مرآت البلدان ج 1 ص 95 ). قلعه استواری است از توابع نخچوان. ( نزهةالقلوب چ لیدن ص 89 ). در تاریخ مغول این قلعه بصورت النجک و در جهانگشای جوینی ( چ لیدن ج 2 ص 157 ) بصورت النجه ضبط شده است و رجوع به فهرست حبیب السیر چ خیام ج 2 و 3 و 4 و تاریخ گزیده چ لندن ص 478 و تاریخ مغول ص 118 و جهانگشای جوینی صفحه مذکور و هم «النجک » و «النجه » شود.

دانشنامه عمومی

مختصات: ۳۸°۲۵′۴۴″ شمالی ۴۶°۴′۵۱″ شرقی / ۳۸٫۴۲۸۸۹°شمالی ۴۶٫۰۸۰۸۳°شرقی / 38.42889; 46.08083النجق یکی از روستاهای استان آذربایجان شرقی است که در دهستان بناب بخش مرکزی شهرستان مرند و در ۵۳کیلومتری تبریز واقع شده است.
این روستا بالاتر از سد بناب مرند (حدود ۱۲ کیلومتر به طرف شرق) و در مسیر جاده ابریشم قرار دارد.

پیشنهاد کاربران

قبل از معنی، شکل نوشتاری این واژه باید مشخص شود، مردمان آذربایجان های شرقی و غربی، اردبیل ، زنجان و بومیان محلی این چهار محل ( جایگاه ) این اسم را بصورت های :"الینجه، النجه، آلنجه و آلنجا" - بدلیل تفاوت لهجه - تلفّظ میکنند. لابد اگرپرسیده شود:با استناد به کدام سند یا اسنادی به قسمت آخر این واژه حرف"ق" را اضافه نموده و بصورت "النجق "معرفی می کنید؟ خواهید گفت : با استناد به منابع مکتوب . خواهم گفت، پس چرا "گرکان"را "جرجان"و "گلپایگان"را "جرجان" و. . . - با استناد به همان مکتوب - معرفی نمی کنید ؟منابع مورد استنادشما اشکال دارد، خودِ شما ؟


کلمات دیگر: