کلمه جو
صفحه اصلی

تکلیس

فارسی به انگلیسی

calcination


فارسی به عربی

تکلس

مترادف و متضاد

calcination (اسم)
تکلیس، عمل اهکی کردن، تبدیل باهک

فرهنگ فارسی

آهک کردن، آهک مالی کردن، اندودکردن با آهک یا، ساروج، حرارت دادن بجسمی تامانند آهک شود
۱ - ( مصدر ) آهک زدن آهک مالی کردن با آهک و ساروج اندودن . ۲ - حرارت دادن بجسمی تا همچون آهک گردد . ۳ - ( اسم ) آهک مالی . جمع : تکلیسات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) آهک مالی کردن ، به جسمی گرما دادن تا مانند آهک شود.

لغت نامه دهخدا

تکلیس. [ت َ ] ( ع مص ) حمله کردن و کوشیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || بددلی کردن و گریختن. از اضداد است. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || سیراب گر دیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || آهک اندودن خانه را. ( از اقرب الموارد ). || نزد اطباء آن است که چیزی را در آتش به درجه ای رسانند که همچو آهک شود. ( از بحر الجواهر ) ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). به اصطلاح کیمیا سوزانیدن چیزی را تا مانند آهک گردد. ( ناظم الاطباء ).
- تکلیس اجسام ؛ اصطلاح علم شیمی است و آن این است که یکی از اجسام آلی را بوسیله حرارت تجزیه می نمایند و آلوژن را آزاد میکنند. و تکلیس جسم ممکن است باآهک یا آهک سوددار انجام گیرد. رجوع به کتاب روش تهیه مواد آلی دکتر صفوی ص 155 شود.

فرهنگ عمید

۱. آهک کردن، آهک مالی کردن، اندود کردن با آهک یا ساروج.
۲. (شیمی ) حرارت دادن به جسمی تا مانند آهک شود.

دانشنامه عمومی

تکلیس یا کشته سازی (به انگلیسی: Calcination) اصطلاحی در علم مواد و شیمی است که به حرارت دادن مواد برای پیرولیز، حذف رطوبت، تشکیل ترکیبات واسط، انجام واکنش در حالت جامد و نفوذ گفته می شود. در داروسازی برای خوراکی و قابل جذب شدن مواد معدنی و فلزات استفاده می شود.
کشته فولاد
کشته پوست تخم مرغ
کشته خبث الحدید
کشته مروارید
کشته جیوه
کشته طلا
کشته قلع
کشته زبرجد
کشته عقیق
کشته الماس
کشته نقره
کشته شاخ گوزن
کشته صدف
کشته مس
کشته حجرالیهود
و اصطلاح کشته سازی بیشتر در فارماکوپه های طب آیوروویدک و یونانی به کار رفته است و داروهای کشته در هند معروف می باشد.
در متون تخصصی طب سنتی ایران تعاریف دیگری نیز از تکلیس ارائه شده است؛ حکیم محمد حسین عقیلی علوی خراسانی در ابتدای کتاب مخزن الادویه در تعریف تکلیس گفته است هر آنچه که قابل ساییدن نباشد و با حرارت بتوان کاری کردتا قابل ساییدن باشد. (در پژوهش صور گرفته توسط مهدی صیادی و همکاران تحت عنوان بررسی تاریخی علم التکلیس بعد از اسلام تا قرن ۱۳).
در کیمیاگری به فرایند تشکیل اکسید یک فلز یا ترکیبات دیگر در اثر حرارت دادن فلز در مجاورت هوا تکلیس یا کشته گفته می شود.

دانشنامه آزاد فارسی

تَکْلیس (calcination)
(به معنی آهکی کردن) اکسایش ماده ای براثر تَشْویه یا برشته کردندر هوا. گاهی در تکلیس مادۀ شیمیایی اکسیده نمی شود و صرفاً مادۀ فراری از آن خارج می شود، مانند سنگ آهک که براثر تکلیس، گازCO۲ از آن خارج می شود و آهک زنده برجای می ماند.

فرهنگستان زبان و ادب

{calcination} [شیمی] فرایندی که در آن جسمی را در دمایی پایین تر از دمای ذوب آن گرم می کنند تا تجزیۀ شیمیایی یا انتقال فاز صورت گیرد

پیشنهاد کاربران

تکلیس:[ اصطلاح طب سنتی ]"به معنی صاروج کردن و سوختن چیز و سیراب نمودن و بهره برداشتن آمده و مراد از آن مهیا ساختن بعضی ادویه است به جهت نفوذ و سرعت تأثیر و رفع کردن ثقل و کثافت آن خواه به احراق باشد و یا به عمل دیگر.

به هر واکنش تجزیه حرارتی که طی آن یک جامد به جامد جدید و یک گاز تبدیل شود تکلیس گویند.


کلمات دیگر: