مترادف مظنه : ارزش، بها، قیمت، گمانه، نرخ، حدس، گمان، تخمین
برابر پارسی : گمان، بدگمانی، انگاره، نرخ، ارزش روز
marker - price, price ruling, price quoted, quotation, conjecture, place where anything is likely to be
market, price, rate, values
ارزش، بها، قیمت، گمانه، نرخ
حدس، گمان
تخمین
۱. ارزش، بها، قیمت، گمانه، نرخ
۲. حدس، گمان
۳. تخمین
مظنه . [ م َ ظَن ْ ن َ / ن ِ ] (از ع ، اِ) گمان و پندارو اندیشه و قیاس و وهم و احتمال . || گویاو شاید و یحتمل . (ناظم الاطباء). || در تداول بازاریان ایران ، نرخ . بها و نرخ تقریبی . ج ، مظان و مظنه جات . (از یادداشت های به خط مرحوم دهخدا) .
مظنة. [ م َ ظِن ْ ن َ ] (ع اِ) موضع ظن یا جای گمان بردن .ج ، مَظان . (آنندراج ) (غیاث ). جای گمان بردن چیزی راکه در آنجای است . ج ، مظان . (منتهی الارب ). جایی که گمان میرود چیزی در آنجا باشد. (ناظم الاطباء). مظنة الشی ٔ، جای معهود چیزی که گمان رود آن چیز در آنجاست .ج ، مظان . (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط) : مطمح نظرش جای خطرناک و مظنه ٔ هلاک . (گلستان ).