کلمه جو
صفحه اصلی

بی ناموس


مترادف بی ناموس : بی آبرو، بی شرف، بی عرض، بی عصمت، بی عفت، بی غیرت، فاسق

متضاد بی ناموس : عفیف

فارسی به انگلیسی

fast, libertine, promiscuous


fast, libertine, promiscuous, unprincipled, unchaste

unprincipled, unchaste


مترادف و متضاد

بی‌آبرو، بی‌شرف، بی‌عرض، بی‌عصمت، بی‌عفت، بی‌غیرت، فاسق ≠ عفیف


فرهنگ فارسی

که ناموس ندارد . لامذهب و ناپرهیزگار . بی عفت و بی عصمت . بی مذهب . دشنامی است سخت قبیح و از ناموس معنی لغوی آن یعنی قانون اراده نمی شود . بلکه مراد از بی ناموس بی آبرو در عرض باشد .

لغت نامه دهخدا

بی ناموس. ( ص مرکب ) ( از: بی + ناموس ) که ناموس ندارد. لامذهب و ناپرهیزگار. ( آنندراج ). بی عفت و بی عصمت. بی مذهب. دشنامی است سخت قبیح و از ناموس معنی لغوی آن یعنی قانون اراده نمی شود، بلکه مراد از بی ناموس بی آبرو در عرض باشد. بی غیرت. بی عفاف. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ناموس شود.
- بی ناموس و ننگ ؛ بی آبرو و بی عِرْض.
|| غیرمتمدن. دهاتی و روستایی.بی تربیت. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. بی عفت، بی عصمت.
۲. بی آبرو.

پیشنهاد کاربران

بی آبرو بی خدا

مردم ازار ، پفیوز ، فضول ، نامرد ، لات ، بوزینه ، گدا ، امل ، بزدل ، عنتر

کسی ک دنبال ناموس مردم برود

کسی که ناموس ندارد

بی غیرت

غیرت ندارد

کسی که اصلاً غیرت نداره نباید باو احترام گذاشت

به معنی کسی که ناموس ( خواهر و مادر ) دارد اما انها فاسق و خرابکارند البته زن و دختر نیز شامل ناموس میباشند

یعنی بیشرف بی پدرو مادر

بی پدر ومادرو خراب

یعنی ، بی آبرو ، بی خانواده ، بی عصمت

بی ناموس کسی که از اراده خودش که انسانیت میباشد خارج شده و ادراک شهوانی او را گول زده و به علت هواهای نفسانی و شخصی که منفعتش بیشتر از دیگران باشد و راحت طلب درونیست و راهت طلب بیرونیشو بشدت سریع اجرا میکند در ایجور ادما عقل از کار یا همان تفکر از کار میافتد تفکر از روی دانایی وغرایز جای ان را میگیرد

کسی که زنش برایش مهم نیست و به بود و نبود او اهمیتی نمیدهد ومیگذارد زنش با همه باشد

دشنامی استراتژیک بصورت عام

بی پدر مادر
بی شرم و حیا
کثیف


بی ناموس یعنی کسی که بی آبرو، بی شرم وحیا

کسی که به ناموس مردم چشم داشته باشه بهش میگن بی ناموس ناموس یعنی خواهر مادر زن

کسی که ناموس خودش و ول کرده و غیرت نداره و دنبال ناموس دیگرانه


کلمات دیگر: