تیرباران کردن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
فلفل
مترادف و متضاد
با ضربات پیاپی زدن، فلفل پاشیدن، فلفل زدن به، تیرباران کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) شلیک کردن سربازان بسوی دشمن یا محکوم باعدام .
انداختن تیر بسیار
انداختن تیر بسیار
لغت نامه دهخدا
تیرباران کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) انداختن تیر بسیار. ( ناظم الاطباء ). رشق. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). عمل تیرباران :
بکردند یک تیرباران نخست
بسان تگرگ بهاران درست.
کمان را چو ابر بهاران کنم.
یکی تیرباران کنند از برش.
چو باد خزان برجهد بر درخت.
ابر خونبار از آسمان برخاست.
کردند به صبح تیرباران.
چشم ما گر تیز بیند تیربارانش کنم.
بکردند یک تیرباران نخست
بسان تگرگ بهاران درست.
دقیقی.
چو بر دشمنان تیرباران کنم کمان را چو ابر بهاران کنم.
فردوسی.
سکندر بفرمود تا لشکرش یکی تیرباران کنند از برش.
فردوسی.
یکی تیرباران بکردند سخت چو باد خزان برجهد بر درخت.
فردوسی.
آه من دوش تیرباران کردابر خونبار از آسمان برخاست.
خاقانی.
از پیش و پس قبیله یاران کردند به صبح تیرباران.
نظامی.
ساقی خورشید ما چون نور بخشد ماه راچشم ما گر تیز بیند تیربارانش کنم.
میرخسرو ( از آنندراج ).
و جنگ و حرب درپیوستند و بر دیلم تیرباران کردند. ( تاریخ قم ص 248 ).کلمات دیگر: