اسمح له , تشاور
اعطاء کردن
فارسی به عربی
مترادف و متضاد
تفویض کردن، اعطاء کردن، عطاء کردن، مشورت کردن، همرایزنی کردن
واگذار کردن، رضایت دادن، پذیرفتن، تصدیق کردن، راضی شدن، دادن، اقرار کردن، راه دادن، بار دادن، زیر بار رفتن، اعطاء کردن
پذیرفتن، پسندیدن، اعطاء کردن، اجازه دادن، رخصت دادن، تصویب کردن، روا دانستن، ترخیص کردن
پیشنهاد کاربران
confer a title/degree/honour etc on/upon=to officially give someone a title etc, especially as a reward for something they have achieved = bestow
کلمات دیگر: