کلمه جو
صفحه اصلی

بغل کردن

فارسی به انگلیسی

to carry in the arms, to hug


embrace, hug, lock


embrace, hug, lock, to carry in the arms, to hug

فارسی به عربی

حضنة , عناق

مترادف و متضاد

embrace (فعل)
پذیرفتن، در اغوش گرفتن، شامل بودن، بغل کردن، در بر گرفتن

hug (فعل)
محکم گرفتن، در اغوش گرفتن، بغل کردن

embosom (فعل)
در اغوش گرفتن، بغل کردن، عزیز داشتن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) در آغوش گرفتن: ( بچه را بغل کرد. )


کلمات دیگر: